سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا» ثبت شده است

سیاه شهر شمایم، سیاه دلگیرم،
که قار قار خودم را، بهانه می گیرم


همیشه همدم تکرار سیم ها بودم،
شریک قافله ی گنگ بیم  ها بودم.


سیاه شهر شمایم ، سپید ، ها ... هرگز،

ابوسعید که نه! بایزید  ، ها...هرگز،


شبیه کودکی از نسل کارتن خوابم،
که در ولایت شب مثل... آه! می تابم.


اسیر غربت تاریخ سرنوشتم باز،
دوباره قصه ی دیرین سنگ و خشتم باز.


سیاه شهر شمایم که باز می خوانم،
«ولو قبول نباشد نماز می خوانم»


 همیشه منتظرم یک زمان طلب بشوم،
بدون دغدغه تا  آسمان طلب بشوم


چقدر عاشقیم را به بادها گفتم،
جنون مشرقیم را به بادها گفتم،


سیاه شهر شمایم که سخت دلتنگم
و از سیاهی موهوم بخت دلتنگم


مرا به سمت همین پایتخت روحانی
بخوان که درد دلم را تو خوب می دانی


بخوان که تشنه ی فریاد بی صدا هستم
به هر چه از تو بیاید رضا! رضا هستم


بخوان که بشنوم این بار لایقت شده است
همان کلاغ سیاهی که عاشقت شده است


همان کلاغ سیاهی که لال می خواند
شبیه آینه کاری زلال می خواند


و کاش! در افق آسمان دودآلود،
کلاغ شهر شما هم کبوتری می بود.

موسی عصمتی

پ ن: دلم امام رضا میخواد ...

۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۹:۱۵
سپیدار

یک عمر آمدم به در خانه ات تو نیز 

یکدم به خانه ی من بی خانمان بیا

پ ن:

نازنین تر ز قدت در چمن حُسن نَرُست ...

عادتکُم الاحسان ... سجیّتکُم الکرَم ...

۴ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۵
سپیدار

عفو فرمودی غلام رو سیاه خویش را

گرچه خود هرگز نمی بخشم گناه خویش را

سایه ات را از مدار رو سیاهان بر مدار

ماه از شب برنمی گیرد نگاه خویش را

چشم بر گلدسته ها می دوزم و حس می کنم

کفتری در سینه ام گم کرده راه خویش را

ابر ها در سینه ام تا سر به هم می آورند
می کشم تا توس بغض گاه گاه خویش را

در گذار از گنبدت تنها نه ما، خورشید نیز

برکشد از کاکل زرین کلاه خویش را

تا حدیث نور گفتی، شاعران لب دوختند

آهوان سرمه سا، چشم سیاه خویش را

جز تو شاهی نیست در عالم که گاه بارِ عام

پر کند از خیل خاصان بارگاه خویش را

در خراسان یافتم _ای آن که می گفتی مرا

بر زمین پیدا نخواهی کرد ماه خویش را_

هر که روشن دل تر این جا مستجاب الدعوه تر!

همدم آیینه هایش ساز آه خویش را

 

علیرضا بدیع

بیت عنوان هم از علیرضا بدیع

پ ن: خوشا به بخت بلندم که در کنار " توأم "

۲ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۳
سپیدار

باز دوباره روز از نو روزی از نو!

مهمونی امام رئوف تموم شد و ما دوباره از بهشت هبوط کردیم به زمین!

خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوب بود!

چند تا اتفاق جالب هم چاشنی این سفر بود :

اول اینکه گوشی همراهم رو تو قطارِ رفت جا گذاشتم! (یعنی الان بگم حافظه ام اندازه ی حافظه ی این ماهی قرمزای عید شده ! توهین به این موجودات بی نوا نیست؟!!) و الان نه تنها گوشی ندارم و باید تا یکی دو ماه با این وضع بسازم!بلکه تمام شماره هام رو هم از دست دادم . و احتمالا بعد از گذشتن این دوره ی زمانی سریال "ببخشید شما؟" تو گوشیم اکران بشه!

دوم دعای کمیل این هفته ی حرم رو که تو صحن جامع رضوی نشسته بودیم، خیلی دوست داشتم! حاج آقایی که  دعا رو خوند ، از تعارف کم کرد و بر مبلغ افزود! یه دعای شُسته رُفته و با حداقل سخنرانی و روضه ی لابلای دعا!(اغلب ذاکرین نمی تونن از این افزودنی های مجاز و غیر مجاز چشم پوشی کنند! و در این مواقع من یا عقب می مونم یا خیلی جلو میرم! ولی این بار دمِش گرم ! کاملا با من هماهنگ بود!)

سوم و مهمتر از همه اینکه یکی از دوستان وبلاگی کامنت گذاشت که من هم الان مشهدم و خواست قرار بذاریم تو حرم هم دیگه رو ببینیم! ... و چنین شد ... خیــــــــــــــــــــــلی حسّ خوبی بود !بغل
لیلا جوووووووووون ! خیلی خوشحال شدم دیدمت!

منتظرم خبرهای خوب بهم بدی

پ ن: 

یه توصیه ی دوستانه:  دوستانی که گذرشون به ایستگاه راه آهن تهران می افته و به هر دلیلی مجبور به گرفتن تاکسی میشن، به هییییییییییییییچ وجه از تاکسی های راه آهن استفاده نکنین! مخصوصا این تاکسیمتردارها که رسماً سرِگردنه ست و گوش می برن! یعنی همون راه 20 -25 دقیقه ای که آژانس های بی انصاف محلمون با 20 تومن می برن این تاکسی ها 50 تومن گرفتن!!! هنوز تو شوکم که اینا چطوری نون می خورن؟!!!

 

۳ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۰
سپیدار

شمال و مشرق ایران پر از آهوست با این حال

http://hw8.asset.lenzor.com/lp/9484232-1872-l.jpg

فقط چشمان آهوی شمال مشرقی مستند

********

گر برانند و گر ببخشایند ... ره به جای دگر نمی دانیم ...

۱ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۲
سپیدار
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
 
برای پیش تو بودن بهانه‌ ای کافی‌ست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
 
دلیل ناله‌ ی ما یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
 
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟...
 

همین قدر که غباری بر آستان باشد

رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
 
ببین به گوشه‌ ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
 
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
 
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد

قاسم صرافان

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/reza/kamel/28.jpg

پ ن: قرار بود فردا شب مسافر باشم . مسافر سفر زیارت امام رئوف علیه السلام ، که مشکلی برای مادر یکی از دوستان همسفرمون پیش اومد و ... سفر کنسل شد !

ان شاءالله خیری تو این کنسل شدن باشه و حال مادر دوستم هر چه زودتر خوب بشه ! 

ولی ...

حالم بد شد ... خیلی ... حس طلب نشدن دارم !

☆★☆★☆★☆★☆

بعدا نوشت: ما دوباره رفتنی شدیم

اوایل هفته ی بعد ان شاءالله فایلهایی رو که باید ، آپلود می کنم . 

۳ ۲۲ دی ۹۴ ، ۲۰:۱۵
سپیدار

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم    به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم

منم و هزار حسرت که در آرزوی رویت    همه عمر من برفت و بنرفت هیچ کارم

***

عطار

۲ ۱۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۲۸
سپیدار

اصلا تمام نامه ی اعمال ما درست

شرط قبول،رؤیت مُهر ولای توست

 

مانند فرشهای حرم صحن قلب را

باید ز هرچه غیر شما خوب خوب شست

 

آقا! به لطف حضرت زهرا نوشته است

ما را به پای حضرتتان دستی از نخست

 

دارم کبوترانه به سمت تو می پرم

یاری اگر کنند مرا بالهای سست

 

باید تو را به جان جوادت قسم دهد

یعنی که هشت زائرتان پیش نه گروست

********

پ ن:
یعنی که حال عاشقتان بی شما بد است!...

...

یک نگاهی کن که از آهو پریشان تر، منم ...

...

پر واضحه که منظورم اون 8 گروی 9 بودن معروف نیست آقاجون ...

۰ ۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۵
سپیدار

اللهّمَ صَلّ عَلی علی بن موسی الرضا المرتضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک

********

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ...

پ ن:

شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار

باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست ...

------------------------------------------------------------------------------------------------

پ ن:همه ی ابیات از فاضل نظری

۱ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۰:۴۴
سپیدار

 یا ایها العزیز! صلی الله علیک

یا تو داری می کشی شعر مرا سمت جنون

یا دل من می زند خود را به طوفان بیشتر

بسته هر کس جایی از جغرافیا دل را و من

بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر

دارم امشب میروم اما دلم پیش شماست

ای گرفتار تو دلهای پریشان بیشتر

این که ما را دوست میدارید یا نه با شماست

ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر

◇◇◇◇◇◇◇◇

 عباس شاهزیدی

پ ن: وداع...

رفتم از کوی تو اما ،

دلم آنجاست هنوز ...

 

۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۸
سپیدار