سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۹۵ مطلب با موضوع «خاطرات :: خاطرات مدرسه» ثبت شده است

چند روز پیش خبرنگاری از وزیر آ.پ درباره ی جمعیت زیاد کلاسها پرسید و جواب شنید هنوز به خط قرمز نرسیده! خبرنگار پرسید خط قرمز چند نفره؟ و جناب وزیر جواب دادند با توجه به شرایط و منطقه فرق می کنه . و گفت اگه جمعیت خط قرمزی باشه و تو کیفیت آموزش اثر بگذاره حتما رسیدگی می کنن !

با این تفاسیر برای ما 40-45 دانش آموز گویا طبیعیه !!!! و ما معلمها غیر طبیعی و ناشی هستیم که نمی تونیم هر روز به این 40 و خرده ای دانش آموز سرمشق بدیم و مشق هاشون رو ببینیم .

چندتا دانش آموزم مداد رو درست دستشون نمی گیرن ولی اینقدر وقت ندارم که بشینم کنارشون و مداد دست گرفتنشون رو تصحیح کنم ! اینقدر جمعیت کلاس زیاده که تا یه دور تو کلاس بچرخم و هر کس فقط یک کلمه جلوی چشمم بنویسه یا بخونه یا ... زنگ تموم شده!

چند روز پیش چشمم افتاد به این صفحه ی دفتر مدیریت کلاسی (که درباره ی خود دفتر هیچی نگم بهتره !) :

باید 25 جلسه ی آموزشی داشته باشیم ! ما 15 جلسه داریم

زمان هر جلسه ی آموزشی 45 دقیقه برای ما 60 - 70 دقیقه!(طبیعتا اون یک ربع 20 دقیقه ی انتهای هر زنگ رو نمیشه به عنوان یک جلسه ی آموزشی به درس و فعالیت جدیدی اختصاص داد!)

باید 4تا زنگ تفریح 20 دقیقه ای داشته باشیم ما 2 تا 30 دقیقه ای داریم

تلفیق زمان دو جلسه آموزش و حذف زمان استراحت بین آن ها مجاز نیست!

...

البته این موضوع فقط برای مدرسه ی ما نیست و من هیییییییچ مدرسه ای رو نمی شناسم 5 زنگه یا حتی 4 زنگه باشند !

...

جمعیت بالا(که هنوز به خط قرمز نرسیده) و این تعداد جلسات(که مطمئنا مجاز و کاملا قانونی هم هست) ممکن نیست رو کیفیت آموزش اثر نامطلوب بذاره ! اشکال از ماست که تعریفمون از مطلوب و نامطلوب اشتباهه!

...

تنها آرزوی آموزشیم اینه که برم تو یه روستای کوچیک معلمی کنم ! اون طور که دوست دارم :)

...

به قول بعضی ها ، به قول آقامون سعدی و به قول ما ، به قول سعدی بزرگ:

ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی

این ره که تو میروی به ترکستان است

۸ ۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۸:۵۰
سپیدار

امروز جشن شکوفه ها داشتیم .   5 تا کلاس اول داریم هر کدوم 40 نفر!!!!!!

بله گویا امسال باید معلمی رو تعطیل کرده و فقط سعی کنیم مبصر خوبی باشیم! ناراحت

خدایی چطور میشه هر روز به 40 نفر سرمشق داد ، مشق 40 نفر رو دید ، اشکالات 40 نفر رو رفع کرد ، از 40 نفر درس پرسید و هر روز یک یا چند تا مفهوم و موضوع از ریاضی و فارسی و علوم و قرآن و هنر و ورزش رو تدریس و ارزشیابی کرد و مطمئن شد که بچه ها یاد گرفته اند (بچه های کلاس اول بیشترین احتیاج رو به کمک و توجه معلم دارند و نمیشه مثل مقاطع و پایه های بالاتر خیلی به اختیار خودشون باشند ، حداقل تو ترم اول) ،  هفته ای حداقل 2-3تا املا گفت و املای 40 نفر رو تصحیح کرد و متناسب با هر دانش آموز یه جمله ی توصیفی برای هر املا نوشت ، ماهی چندتا آزمون ریاضی و فارسی و علوم و ... گرفت ، هر هفته حداقل 40 تا برگه ی تکلیف رو تصحیح کرد و بازخورد توصیفی مناسب داد ، البته همه ی این برنامه ها طبق فرمایش حضرات مسئول و برنامه ریز خجسته دل باید دانش آموز محور هم باشه ! علاوه بر اینها به 40 نفر درست نشستن و راه رفتن و حرف زدن و فکر کردن و ... یاد داد ، براشون کتاب خوند و باهاشون بازی کرد و  روابط اجتماعی سالم و احترام به قانون و دوست داشتن وطن و ارزش کار و  هزار تا ارزش و هنجار دیگه رو هم یاد داد.

 

و البته همه ی این کارها رو باید کسی انجام بده که هشتش گرو دوازدهشه و شأن اجتماعیش پامال و دیگه اعصابش تحمل فشار بیشتر رو نداره!

اون هم با این اوضاع که باید 25 زنگ آموزشی رو تو 15 زنگ جا بدیم (3 زنگ بیشتر در روز نداریم )!راستی چه جوری میشه؟

***

مدرسه مون مثل خیلی از مدارس دیگه کمبود معلم داره . اون هم معلم کلاس اول . هنوز تکلیف اون کلاس خالی معلوم نیست  .  مدیر می گفت شاید مجبور بشه خودش تا مدتی اون کلاس رو اداره کنه! بیچاره تر از ما و بچه های کلاسمون بچه های اون کلاسی هستند که معلم ندارند !

classsize

چاره اش که معلومه ساختن مدارس بیشتر و استخدام معلم بیشتره اما ...

اگه مدرسه بسازن و معلم بیشتری استخدام کنن اونوقت کی حقوق نجومی بگیره و کی موجودی صندوق ذخیره ی فرهنگیان یا دیگر صندوقهای معظم رو تخلیه کنه؟!!!!نیشخند

باورتون میشه همین شورای 21 نفره ی شهر تهران تو این قحطی و نیستی بودجه یک میلیارد تومن وجه رایج مملکت رو از بیت المال برداشتن دادن برا خودشون نفری یه پژو پارس و یه تبلت 5 میلیونی خریدن؟!!!!!!متفکر

میدونین با یکی دو میلیون به راحتی میشه یه کلاس رو هوشمند کرد؟ یک میلیارد یعنی هوشمند شدن 600-700 تا کلاس ! یعنی حقوق یک سال 50-60 معلم تازه نفس! یعنی معلم داشتن 50 -60 کلاس تو یک سال و معلم داشتن حدود 2000 دانش آموز! ... یعنی...  بی خیال !

***

طبق فرمایش رئیس جمهور محترم تو سیزدهمین جشنواره ی شهید رجایی (همین دو سه هفته پیش!):

"این چه حرف غلطی است که کسی بگوید حقوق من کم است؟ / چه کسی مجبورت کرده بمانی؟ خب خداحافظی کن برو !"(+)

مجبورمون نکردن که تو این شغل بمونیم ! اگه از حقوق و شرایطش ناراضی هستیم می تونیم خداحافظی کنیم بریم !!!!! نیشخند

***

با وجود همه ی اینا ، بچه ها چه گناهی دارن ؟ اگه میخواهیم فردامون بهتر از امروز بشه چاره ای نداریم جز تربیت همین بچه ها !

من که تصمیم دارم از اولیای بچه ها بیشتر کمک بگیرم برای بهتر شدن اوضاع!

شما چه می کنید؟متفکر

۳ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۲۵
سپیدار

یه رسمی تو آموزش و پرورش هست به اسم "مستندسازی"! که این روزها مهمترین ابزار "طرح تعالی" هست که تو مدارس ما اجرا میشه!  که از بدِ روزگار و لق بودن پایه های آموزش و پرورش، شده از اساسی ترین و اصولی ترین رسوم آ.پ ، طوری که اگه انجامش ندی نصف عمرت که نه! کل عمر معلمیت بر فناست!

اما مستندسازی چیه؟(زیره به کرمان بردن هم خالی از لطف نیست ها! مخصوصا مایی که اصولا مرغ همسایه برامون غازه! و نازه!)

یعنی هر کار می کنی باید ازش عکس و فیلم تهیه کنی ! اینقدر این کار مهمه که گاهی تهیه ی عکس و فیلم، از خود موضوع مورد نظر مهمتر میشه تا جایی که گاهی مجبور میشی یه چیز موهوم و فعالیتی که انجام نمی گیره رو هم مستند کنی! (کارایی می کنیم ما که به عقل جن هم نمی رسه!!!)

چطور؟

مثلا شما معاون پرورشی مدرسه ات هستی . فرمالیته و صوری یه گوشه ی سالن مدرسه رو مناسب با مناسبت مورد نظر تزئین می کنی و ازش فیلم و چندتا عکس میگیری! هر چند اگه هیچ اعتقاد و علاقه ای هم به اون مسئله و مناسبت نداشته باشی! مهم سی دی ای هست که پر میشه!

چند تا دانش آموز میاری چندتا نقاشی با موضوع مورد نظر بکشند و ازشون فیلم و عکس می گیری ! (یا نه! اصلا چه کاریه؟ چندتا از اولیای بی کار مدرسه که معمولا تو مدرسه پلاسند رو دعوت میکنی بشینند و چند تا نقاشی خوب بکشند و رنگ کنند و بعد به اسم نقاشی بچه ها ازشون عکس می گیری! ) لازم نیست همه ی بچه های مدرسه رو درگیر اون موضوع کنی . همین که یه گروهی این کار رو انجام بدن و شما ازشون فیلم و عکس بگیری کفایت می کنه !!! چه معنی داره همه ی بچه ها درباره ی دفاع مقدس و دهه ی فجر و عاشورا و هفته ی کتابخوانی و هفته ی بهداشت و تربیت بدنی و ... بدونن؟ والا!

یا معلم کلاس هستی و با چند نفر از بچه ها هماهنگ می کنی تا فعالیت مورد نظر شما رو انجام بدن و شما فعالیت اونها رو ثبت می کنید ! اینکه آیا این فعالیت واقعا انجام گرفته یا اصلا در شرایط عادی کلاس قابلیت اجرا داره یا نه ، اصـــــــــــلا مهم نیست! (معلم نمونه ای سراغ دارم که یک ماه همه ی کارهای کلاسش تقریبا تعطیل بود برای تمرین یه ایده و طرح که برای استان یا نمیدونم کجا باید ارسال می شد. الکی نیست ... پای معلم نمونه ی کشوری شدن درمیون بود!!!!)

***

یه  جورایی همه چی انگار داره فرمالیته میشه . فکر کن تو یه عکس بزرگ سیاه و سفید ، تنها یه بخش کوچیکیش رنگیه ! همون بخشی که میخواهیم چشمها فقط اونجا رو ببینند!

***

هدف اولیه و اصلی مستند سازی احتمالا خیلی خوب بوده یا بهتره بگم احتمالا می شد از این مستندساهزی استفاده ی خوبی هم کرد! بالاخره هر معلمی حتما چند تا کار ابتکاری و خلاقانه داره که با تهیه ی فیلم و عکس از اون کارها بشه اون تجربه ی باارزش رو به بقیه انتقال داد . اما ...

هدف اصلی گم شد و مستندسازی وسیله ای شد برای ارزشگذاری بر فعالیت من معلم و معاون و مدیر و .... . هر چه مستندسازی پر بارتر و خوش آب و رنگتر ، اون مدیر و معاون و معلم و ... بهتر و نمونه تر ! (کاش حداقل این تجربیات در دسترس همه قرار می گرفت تا وسیله ای برای تعالی[!]واقعی کلاس و مدرسه میشد!)

باورتون میشه تو اینهمه سالی که من معلمم تا حالا هیچ مسئولی تو کلاسم ندیدم؟ هیچ کس نیومده بگه تو کلاس چه کار می کنی؟ اصلا چیزی به بچه ها یاد میدی یا الکی کارنامه رو سیاه می کنی و بچه ها باسواد و بی سواد میرن پایه ی بالاتر؟! البته منظورم از "کس" کسیه که کاربلد باشه و فقط برای دیدن دفتر کلاس و نتایج میرزابنویسی نیومده باشه ! که از این نمونه های بی خیر و بی خبر و پرت از حوزه و موضوع مورد بازدید ، هر از گاهی کسی پیدا میشه و بدون دیدن خود ما و کلاس و دانش آموزانمون، توی دفتر مدرسه میشینه و دفاتر بی خاصیت کلاس ها رو می برند خدمتشون ! ایشون هم برای خالی نبودن عریضه چندتا ایراد بنی اسرائیلی میگیره و میره ... بگذریم!

◇◇◇

https://hammihan.com/users/users2015/status/thumbs/thumb_HamMihan-20151440436967234641470214658.6463.jpg

چند وقت پیش یه عروسی دعوت بودیم . عروس و داماد هر دو معلم . 

جالب بود که مراسم عروسی شون به نظرم خیلی به این "مستندسازی "شبیه بود ! 

حنا و پخش شگونی که معمولا عروس و داماد تو سالن می چرخونند ، به دو سه نفر نزدیک جایگاه توسط عروس و داماد داده و فیلمبرداری شد، فیلم قطع و بقیه ی حناها معلوم نشد چی شد؟!

کیک عروسی رو فقط جلوی دوربین بریدند و به دو سه نفر کناریشون کیک رو دادند و فیلم قطع ؛ کیک بیرون !

(من هم که عااااااشق کیک و شیرینی خامه ای! موندم پس این کیک رو کی می خواد بخوره!)


این دو نمونه رو که خیلی تابلو بود من دیدم بقیه ی هنرنمایی ها رو مشاهده نکردم ! ولی جالب بود که هر دو با اینکه تازه معلم شدن ولی "مستندسازی" رو خوب یاد گرفته بودن !

میگم که مستندسازی اصلی اساسی تو آموزش و پرورشه!

****

فکر می کنم زندگی هامون هم شده ظاهرسازی و عکس و فیلم گرفتن برای نشون دادن به مردم .

متأسفانه زندگی هامون ، سفرهامون، گعده های دوستانه مون و ... خلاصه  شدن تو فیلم و عکس. و لذّت بردن از این موقعیت های عزیز ، زیر سایه ی اهمیت عکس گرفتن داره جایگاه خودش رو از دست میده .

به همه چی از دریچه ی دوربین نگاه می کنیم و لذت دیدن و حس کردن بدون واسطه را داریم فراموش می کنیم .

انگار خاطره ها و خاطره شدن ها برامون عزیزترند از واقعیت !

و اینکه "من" از همه چی مهمتر شده ! هیچ چی بیرون از "من" ارزش دیدن نداره . همینه که تو سفرهامون بیشتر از دیدن اون مکان ، حضور"من" رو تو اونجا ثبت می کنیم . تو رستوران و کافی شاپ مهم حضور"من" تو اونجاست و تو جمع شدن های دوستانه مهم وجود"من" تو اون جَمعه و ...

زندگی برای هیچ!

...

پ ن:

شاید برای اینه که قسمتهای پنهان زندگی مون واقعا اینقدر بی ارزشه که با بزرگنمایی و جلا دادن بعضی قسمتهای کم ارزش ، می خواهیم حواس خودمون و دیگران رو از دیدن واقعیت ها پرت کنیم!!!

http://www.jazzaab.net/upload/1/0.451498001309636708_jazzaab_ir.jpg

۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۴۷
سپیدار

سنجش کلاس اولی های سال آینده آغاز شده . نمیدونم چقدر دقیقند و چقدر میشه رو نتایج این سنجش ها حساب کرد ! اما ...

***

سال گذشته تو کلاس اولی های مدرسه مون 5 دانش آموز بودن که سنجش، اون ها رو به عنوان دانش آموزان مشکل دار از نظر یادگیری معرفی کرده بود و باید یه معلم کمکی می اومد مدرسه تا به این دانش آموزا کمک کنه!(بماند که تعداد واقعی شون 2 برابر بود!)

 3 نفر این 5 نفر تو کلاس من بودند !نیشخند و جالب اینکه یک نفر از این 3 نفر نه تنها مشکل یادگیری و ذهنی نداشت که جزو بچه های زرنگ کلاس هم بود!(نمیدونم جزو بنویسم یا جزء!)

عوضش یه دانش آموز دیگه که خیلی مشکل یادگیری داشت و داره ، پرونده اش می گفت که مشکلی نداره و میتونه تو کلاس اول بشینه !متفکر

اما سرنوشت 2 تای دیگه چی شد؟

یه روز تو همون روزهای اواخر پاییز و اوایل زمستون از معاون اجرایی مدرسه پرسیدم: پس این معلم کمکی چی شد؟ این بچه ها دیگه دارن خیلی عقب می افتند!

و جواب شنیدم : درست شد!

: درست شد؟ چی درست شد؟ معلم می فرستند؟

گفت : نه! پرونده شون اصلاح شد!

:یعنی چی؟

- هیچی دیگه تو سیستم مشکل بچه ها رو رفع کردند و الان اونها دانش آموزان عادی هستند و می تونند تو کلاس اول بنشینند!و طبعا دیگه نیازی به معلم کمکی هم نیست !

خسته نباشید !تشویق

راهی که عزیزان حلّال مشکلات انجام دادن اینه به نظرم : دانش آموزی که ضریب هوشیش مثلا 80 بوده یه 1 گذشتن اولش شده 180 ! تبریک میگم دانش آموز شما جزو تیزهوشان شد!هورا

به همین راحتی !

البته اگه فکر می کنید آموزش و پرورش از این شیوه ی نوین حل مسائل فقط برای رفع این موضوع کوچیک استفاده کرده سخت در اشتباهید ! این راه اصلا شاه کلید حل مشکلاته !شما خودت شاه کلید داشته باشی کاسه ی چه کنم دست می گیری ؟ معلومه که نع! آ.پ هم دقیقا مثل من و شما ! میگید چطور؟ بفرمایید:

1- چند سال پیش صدای معلمان ابتدایی دراومد که ساعت کاری ما فرقی با ساعت کاری راهنمایی و دبیرستان نداره، چرا باید حقوقمون کمتر باشه؟

راه حل: تو ابلاغ معلمان ابتدایی ساعت موظف از 28 ساعت به 24 ساعت تقلیل یافت و بدون اینکه کوچکترین تغییری در عالَم واقع اتفاق بیفته مشکل حل شد !تشویق

به همین راحتی!

2- هر عقل سلیمی میگه ورزش و تربیت بدنی برای بچه های کوچکتر که در سن رشد هستند و استخوانهاشون در حال شکل گیری ، از بچه های بزرگتر دبیرستانی واجب تره ! اما ...

آموزش و پرورش: میتونیم ساعت ورزش بچه های دبیرستانی رو 2 برابر کنیم اما پول نداریم معلم ورزش برای کلاس های اول و دوم و سوم استخدام کنیم ! ...پس چه کار کنیم؟ ... شاه کلید مژه!

24 ساعت تدریس موظف هفتگی معلمان دوره اول ابتدایی رو به جای اینکه بنویسیم 24 ساعت می نویسیم 22+2 ! یعنی چی؟ 22 ساعت تدریس همه چی 2 ساعت هم تربیت بدنی !تشویق

حالا یه نگاهی به ابلاغ دو سال گذشته ی من و همکارای دیگه ام بندازیم ببینیم این شاه کلید چه کارها که نکرده !

ابلاغ سال گذشته ام اینطوری بود: 22 ساعت همین مدرسه ای که توش بودم و 2 ساعت هم تربیت بدنی تو یه مدرسه ی دیگه که نمی دونم کجاست!نیشخند

درسته! در حالی که من تمام وقت و گاهی بیش از تمام وقت تو همین مدرسه در حال انجام وظیفه بودم، 2 ساعت هم تو یه مدرسه ی دیگه که تا حالا ندیده امش تربیت بدنی تدریس می کردم !

آخه چرا؟

برای اینکه طبق قانون معلم ورزش به دوره ی اول ابتدایی تعلق نمی گیره . خب چه کار کنیم ؟

کاری نداره روی کاغذ می نویسیم ایشون علاوه بر 22 ساعت این مدرسه ی اصلی، 2 ساعت هم تو یه مدرسه ی دیگه تربیت بدنی تدریس می کنند ! ولی نگران نباشید لازم نیست حتی یک ثانیه تو اون مدرسه حضور داشته باشه !

به همین راحتی !نیشخند

پ ن: یه چیز بی ربط هم اینکه شنیدم آموزش و پرورش به ازای هر دانش آموزسالانه 1000 تومان ! به مدارس میده !(همین الان از معاون مدرسه مون پرسیدم . میگه اون هم اگه بدن!)

(500 تا دانش آموز به عبارتی میشه ... 500 هزار تومان، ورشکست نشن مثل صندوق ذخیره صلوات!) و رِ به رِ هم تو رسانه ها اعلام می کنه گرفتن پول قدغنه!

خب آدم (نا)حسابی ! خودتون با ماهی 50 میلیون حقوقی که می گیرین نمی تونین خانواده تون رو اداره کنید و بچه های مظلومتون مجبورند دست به بیزینس و واردات و قاچاق و ... بزنند ،اونوقت مدیر با این پول چطور مدرسه رو اداره کنه؟متفکر

...

البته غصه نخورید شاه کلید، مشکل رو حل کرده ! مدیرا بعدا دست کسانی که دوست دارن داوطلبانه[!] به مدرسه کمک کنند رو رد نمی کنند !

اینکه مدیرا این پولهای اهدایی رو چطوری و کجا هزینه می کنند یا باید بکنند ، خودش یه کتابِ که تو یه موقعیت مناسب ان شاءالله درباره اش می نویسم تا با هم غصه شو بخوریمنیشخند

۱ ۱۶ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۶
سپیدار

تا شب اینقدر مشغله داشت که نتونسته بود برا فردای دختر کوچولوی کلاس اولیش کاغذ رنگی بخره و حالا شب بود و دخترک چپ میرفت کاغذ رنگی میخواست ، راست میرفت کاغد رنگی میخواست . 

مادر می گفت که اشکال نداره اگه فردا کاغذ رنگی نداشته باشی و دختر کوچولو جفت پاهاش رو کرده بود تو یه کفش که: نع! خانوممون گفته فردا حتما باید کاغذ رنگی ببریم ..

نصفه شبی از جایی این کاغذ رنگی تهیه شد ولی ...

مادر دخترکوچولو با حفظ سمت معلمش هم بود !!!!

(از خاطرات یکی از همکاران مدرسه مون! )

◇◇◇

دختر بچه های 7-8 ساله ی کلاس اولی موجودات عجیبی هستند . خیلی عجیب ! مرز فرشته و انسان ! یه چیز حس کردنی نگفتنی تو نگاه و حرکاتشون هست که نمیدونم چیه ! خیلی از شاگردای کلاس اولیم رو وقتی رفتن کلاس دوم و سوم دوباره دیدمشون ولی دیگه اون حس رازآلود مبهم رو تو خیلی هاشون ندیدم ! به وضوح میشه دید که از یه فرشته ی کوچولو تبدیل شدن به یه خانوم کوچولو! 

یکی از دلایلی که حاضر نیستم کلاس اول رو رها کنم و تو پایه های دیگه تدریس کنم ،دقیقا همین دیدن اون حس و حال عجیب ناگفتنی تو بچه های کلاس اولیه!

قصه کودکانه و کوتاه فرشته ها

◇◇◇

در جهان ، هنوز ، چه بسیار چیزهایی وجود دارد که به کلمه تبدیل نمی شود ؛ چیزهایی که "اسم"، کوچکشان می کند ، "قید"، مقیدشان می کند ، و "صفت"، اسیرشان .

من دیده ام که ستارگان را وقتی می شماریم ، کم می شوند . نبایدشان شمرد .

(با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ ، نادر ابراهیمی ، انتشارات اطلاعات )

۲ ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۵۸
سپیدار

امروز جشن الفبا داشتیم ...

به نظرم جشن الفبا داره از اهداف اولیه اش دور میشه . هزینه های زیاد و برنامه های تهی از محتوای بیشتر این جشنها متاسفانه جشن الفبا رو که میتونست یه جشن شاد و کودکانه و در شأن و مناسب بچه های کلاس اولی و محیط مدرسه باشه، داره به یه جشن پر هزینه و غیر فرهنگی و در تضاد با اسم و هدفش تبدیل میکنه!

فکر می کنید زیبایی دختر بچه های 7-8 ساله به همون چهره ی معصوم و طبیعی و لباسهای دخترانه است یا به آرایش و پوششی که اونها رو شبیه خانم های بزرگسال میکنه؟

فکر می کنید یه جشن کوچیک با چند تا برنامه و مسابقه ی شاد و کودکانه در محیط کلاس (همون کلاسی که یک سال بچه توش درس خونده و دیدن فیلم جشن در سالهای بعد میتونه براش تداعی کننده ی خاطراتش از این کلاس باشه ) با همون 30-40 دانش آموز کلاس بهتره یا بردن 100-200 دانش آموز به یه تالار پذیرایی و دادن ناهار و اجرای چند تا موسیقی شیش و هشتی و در نهایت حضور چند ثانیه ای هر دانش آموز در فیلم جشن !!! 

بیشتر جشن هایی که میبینم و میشنوم گرفته میشه وضع مناسبی ندارند . البته جشن مدرسه ی ما تو تالار نبود ولی هزینه های جشن برای این جشن و این منطقه که مردم وضع اقتصادی خوبی ندارن  زیاد بود و کادویی که به بچه داده شد مناسب این جشن و بچه ها نبود !

◇◇◇

http://www.jamshidjam.ir/Repositary/RadEditor/SentImages/IMG_8063.JPG

پ ن1: امسال یه کلاه تزئینی به قیمت 15 هزار تومان به بچه ها کادو دادند!!!! در صورتیکه پارسال تو مدرسه ای که وضع اقتصادی خانواده هاش بهتر بود ، چند جلد کتاب قصه ی کودکانه به قیمت 5هزار تومن برای بچه ها خریده بودم ! 

امسال هم برای بچه های کلاس خودم کتاب خریدم ولی چون کلاسهای دیگه کتاب نخریده بودن و برای جلوگیری از اعتراض بقیه ی کلاسها برای کادوی اضافی کلاس ما ، نگهشون داشتم روز کارنامه یا آخرین روز مدرسه بهشون بدم .(برنامه ریزی برای جشن و هزینه هاش با مدرسه بود و معلمها تو محل هزینه های جشن دخالتی نداشتن )

اگه تو جشن الفبا به بچه ها کتاب هدیه ندیم ، اگه مدرسه و معلم ، کتاب به بچه ها هدیه ندن ، پس کی و کجا و در چه مناسبتی مناسب تر از جشن الفبا بچه ها میخوان یاد بگیرن که باید کتاب بخونن و کتاب رو دوست داشته باشن . کی میخوان یاد بگیرن که کتاب هدیه ی مناسبیه ! ... 

پ ن2: به نظرم این آموزش و پرورش فشل و رها ، خودش داره به آرومی از اهداف و فلسفه ی وجودیش دور میشه ، سند 2030 فقط این روند رو تند می کنه . خییییییلی تند !

۱ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۵۰
سپیدار

ﺯﻧﮓ ﻧﻘّﺎﺭﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﻭﺳﻂ ﺻﺤﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮ ﺯ ﭘﺪﺭ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺿﺮﯾﺢ
ﮐﻮﺩﮎ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﭼﻨﺪﯾﺴﺖ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﺩﺭ ﭼﻮﺑﯽ ﺣﺮﻡ ﻣﺼﺤﻒ ﻗﺮﺁﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﺧﻠﻖ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻃﻮﺍﻓﻨﺪ ﺑﮕﻮ ﺳﺮّﺵ ﭼﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﺣﺮﯾﻤﺖ ﭘﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﺎﺭ ﮔﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﺯﺍﺋﺮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﺣﺮﯾﻤﺖ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺎﺩﻡ ﺻﺤﻨﺖ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ


ﮔﺎﻫﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺍﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﮔﺮ
ﮐﻔﺸﺪﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﺎ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﺍﺳﺖ


ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻔﺎ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺍﺵ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ
ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﻣﺸﺒﮏ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ


ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺎﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﺤﻠّﻢ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ
ﮐﻔﺘﺮ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ


ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻧﻤﮏ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺸﻬﺪ
ﺷﻬﺮ ﻗﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺻﺪ ﺁﺑﺶ ﺷﻮﺭ ﺍﺳﺖ


ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺿﺎ(ع)ﺳﺖ
ﺗﻮ ﻋﻠﯽ(ع) ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﺸﻬﺪ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺎﺳﺖ

مسعود یوسف پور

□□□

پ ن: دیروز که میخواستم نشانه ی ض رو تدریس کنم ، صلوات خاصه ی امام رضا رو برای بچه ها پخش کردم و یه کتاب قصه از مجموعه کتاب 14 معصوم رو که مربوط به امام رضا علیه آلاف التحیة والثناء بود رو براشون خوندم . (یادم باشه طبق فرمایش و پیشنهاد دوست عزیزی مبنی بر معرفی کتاب مناسب بچه ها ، حداقل این مجموعه کتاب رو خدمت دوستان معرفی کنم ) طی تدریس از بچه ها پرسیدم کی تا حالا مشهد نرفته؟ ... حدود یک سوم از کلاس 40 نفری دستشون رو بلند کردن !!! ... چقدر بد ! چقدر غم انگیز ! ... حتی تصور اینکه سالی بیاد و نتونم برم زیارت امام رضا ، حالم رو بد می کنه ، ضربان قلبم میره بالا و چشمام میسوزه ... 

چهارشنبه اگه خدا بخواد زائر امام رئوفم ... میرم که ازش بخوام لطفش رو ازم دریغ نکنه . ضمن تشکر از حضرتشون بابت این همه بزرگواریشون در حقم ، یکی از درخواستهام اینه که اجازه بدن همه ی مردم ، حتی شده یک بار ، توفیق نفس کشیدن تو اون بهشت رو داشته باشن ، مخصوصا بچه های کلاسم ...

روز ازل که قرعه به نام تو می زدند 

ما را برای عشق تو قربان نوشته اند 

۴ ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۵
سپیدار

ضمن احترام به تمام معلمهایی که با جون و دل کار می کنند و هیچ کمبود و مشکلی مانع خوب بودنشون نیست . مخصوصا معلمهای خوب مقطع ابتدایی و مخصوصاتر ! معلمهای کلاس اولی :

اولین روز مدرسه بعد از تعطیلات نوروزی . از کلاس 40 نفری 30 نفر غایبند و 10 نفری اومدن . 

معلم کلاس به معاون مدرسه میگه تو بیا دعواشون کن که چرا اومدن؟!!!!!

10 تا بچه ی کلاس اولی به جای تشویق، باید مؤاخذه و بازخواست بشن که چرا به قانون و وظیفه شون عمل کردن!!!! معلومه که سالهای دیگه این 10 نفر هم به اون 30 نفر اضافه میشن و از هر فرصتی برای تعطیل کردن کلاس استفاده (سوء استفاده ) می کنن!

همین ها فردا میشن دانشجو و نصف ترم تحصیلی کلاس و دانشگاه رو می پیچونن!

همین ها میشن کارمند و "امروز برو فردا بیا" تحویل مردم میدن .

همین ها میشن ...

◇◇◇

معلم کلاس پنجم مدرسه است . به پسر بچه های 11-12 ساله میگه: ایرانی ها هیچ افتخاری تو تاریخ ندارن . هر چی رو که می بینین خارجی ها کشف یا اختراع کردن !!!!

فکر کنید در طی 30 سال متوسط 1000 نفر ، دانش آموز این معلم میشن . 1000 نفر که فکر می کنند مرغ همسایه غازه و ما هیچ مرغی نداریم . کسانی که" نمی توانیم" تو وجودشون ریشه دوانده!

◇◇◇

معلم مدرسه است و با افتخار میگه : من اجازه نمیدم هیچ وسیله ی ایرانی وارد آشپزخونه ام بشه ! همه چی باید بهترین برند خارجی باشه !!!!

این معلم چطور میخواد به بچه های کلاسش یاد بده که برای ایران و ایرانی ارزش قائل بشن؟!!!

◇◇◇

معلم مقطع راهنماییه . تو کلاس همه اش گوشی دستشه تا آخرین اخبار فوتبال ایران و جهان رو به اطلاع شاگرداش برسونه . و بدون تدریس کتاب، 6 سوال (دقیقا 6 سوال ) رو به بچه ها میده و همون ها رو ازشون امتحان میگیره !

◇◇◇

مدیر مدرسه است ولی به خاطر کمبود معلم یکی از درسهای بچه ها رو هم همزمان تدریس می کنه و مثلا مهارتها و سبک زندگی یاد بچه ها میده . چطوری؟ کاری نداره 10 -20 تا سوال میده دست بچه ها و میره به کارهای مدیریتیش برسه!

بچه ها از این معلم سبک کدوم زندگی رو یاد می گیرن ؟!!

◇◇◇

پ ن1: هیچ نظارت و کنترلی بر عملکرد منِ معلم ، مدیر ، رییس و بقیه کارکنان آموزش و پرورش وجود نداره ! هیچ کس نمی گه تو کلاس چه کار می کنی؟ بازده کارِت چیه؟ هیچ ملاک و معیاری هم برای اندازه گیری و قضاوت وجود نداره ! نمیدونم راهش چیه ولی اینطوری هم که ما داریم میریم امیدی برای رسیدن دیده نمیشه ! آموزش و پرورش رو کاغذ میگه کار و برنامه ام درسته ولی رو زمین ، خیلی فشل و یلخی و هردمبیل و باری به هر جهت و ولش کن و سخت نگیر و ... است ! خیــــــــــــــــلی!

با این آموزش و پرورش به کجا میریم؟ ... ناکجاآبادی که کاش ترکستان بود!

پ ن2: امروز از اون روزایی بود که دلم میخواست غُر بزنم!

۲ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۰۱
سپیدار

تو کلاسمون رسمه که وقتی تمام حروف اسم دانش آموزی تدریس میشه و اسمش روی گل چسبیده به دیوار ، تمام رنگی میشه ، اون دانش آموز یک روز تاج دانایی رو روی سرش میذاره و برای دوستانش شیرینی ، شکلات یا هر چیز دیگه ای میاره . همچنین با گذاشتن تاج دانایی ملقب به لقب ارزشمند "دانشمند کلاس" میشه و در جاهایی که معلم نیاز به کمک داره ایشون کمک معلم میشن .

امروز یکی از بچه ها اومده و بهم میگه:

خانوم! اگه اسم شما رو هم یاد بگیریم برامون کادو میارین؟

!!!!

من: بله دیگه !

۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۵
سپیدار

دفتر املای دخترش رو گذاشت جلوم و گفت شما بگین من چه کار کنم؟ بچه ام خیلی ضعیفه و معلمش میگه سال بعد هم باید کلاس اول باشه !

دفتر رو که ورق زدم دیدم تعداد اشتباها زیاده ولی بیشترشون بی دقتی(سرکش ، نقطه ، دندونه ، جا انداختن حرف مثلا ریخت به جای ریختم! و امثالهم) ، بعضی اشتباه تلفظ(خوتکار، وختی و ... ) و بعضی هم اشتباه و عدم یادگیری . تقریبا تمام حروف رو می شناخت و از نظر من در بدترین حالت میشد بهش گفت: "قابل قبول" ! و بچه حتما با کمی توجه و کم کردن سخت گیری میتونست "خوب" بشه!و یا حتی "خیلی خوب"!

متن املاها خیلی سنگین بود و پر از کلمات سخت خارج از کتاب.

دفتر مشق بچه اش رو نشونم داد . تمیز و زیبا و نسبتا خوش خط . معلوم بود مادر و دختر خیلی تلاش می کنند . مثلا مشق یک روزش 6 صفحه بود و در هر صفحه رونویسی6-7 کلمه ی دارای نشانه ی o استثنا !


شاگرد همکارم بود و طبعا شایسته و بایسته نبود که همکارم و روشش رو زیر سؤال ببرم . (دختر همسایه شون کلاس من بود و به همین اعتبار مادر بیچاره به من پناه آورده بود)

گفتم هر معلمی یه روشی داره و من نمیتونم روش همکارم رو نقد یا قضاوت کنم . ایشون صلاح میدونن اینطوری درس بدن و املا بگن. ولی ازش خواستم بازی های دقتی وکامل کردن متن های بدون نقطه و سرکش و ... رو امتحان کنه . گفتم که املا بگه و صدای خودش رو ضبط کنه و بعد از دخترش بخواد که متنی که میشنوه رو بنویسه .کلمات استثنا رو به دیوار اتاقش بچسبونه و چند تا راهکار اینچنینی و ... و اینکه از مدیر مدرسه بخواد یه املا بهش بگه !(کاری که مدیرمون قبلا درباره ی بچه های دیگه هم انجام داده)

اما ...

اما ...

اما ...

به نظرم خیلی از معلمهای خوب کلاس اول به خودشون و شاگردانشون (با عرض معذرت) ظلم می کنند !

چه اصراری داریم دانش آموز کلاس اول اینهمه کلمه رو یاد بگیره ؟ که چی؟ مگه سالهای بعد ، راه آموختن قراره بسته بشه ؟ سال های بعد نباید فارسی بخونن؟ آیا لازمه بچه ی کلاس اول املای تمام کلمه های فارسی رو بلد باشه و بنویسه؟ چرا باید منِ معلمِ کلاسِ اول، کار معلم پایه ی دوم و سوم رو هم انجام بدم؟ مگه بچه ها تمام کلمات رو باید تو کلاس اول یاد بگیرن؟ اینکه معلم کلاس دوم ، سال بعد بگه بچه های فلانی خیلی خوب و زرنگند مهمتره یا اینکه معلم و دانش آموز از تدریس و یادگیری لذت ببرند هر چند گنجینه ی لغات بچه به پرباری آنچه که الان هست نباشه؟... بهتر نیست اجازه بدیم بچه ها با کتاب خوندن و خوندن در و دیوار و تلویزیون و ... بقیه ی کلمه ها رو یاد بگیرن؟

چند سال پیش مدرس درس فارسی اول تو منطقه مون بودم . تو کلاسهایی که مؤلفین کتابها برا مدرسین گذاشته بودن تاکید می کردن که نباید خیلی بیشتر از سطح کتاب کار کرد . 

اصلا اگه دانش آموزی بتونه املایی با 10 -12 جمله ی نه چندان طولانی رو که علاوه بر تمام نشانه های مورد نظر فقط به اندازه ی انگشتان یک دست کلمه ی خارج از کتاب داره رو درست بنویسه ، این دانش آموز به اهداف مورد نظر در درس فارسی رسیده . تاکید می کردن که کلمه های بیشتر رو تو سالهای آینده یاد می گیرند . 

حالا منِ معلم بخوام بیشتر کار کنم تو هر املا 10 تا کلمه ی خارج از کتاب بگم نه دیگه 20 تا 30 تا 40 تا! اون هم کلمه های سخت و ثقیل !

خود مؤلفین میگن در نشانه های استثنا و حروف عربی و نشانه های بخش دوم کتاب، فقط کلمه های خود کتاب گفته بشه . حالا اگه من میخوام بیشتر کار کنم تو هر درس 3-4 تا کلمه ی خارج از کتاب بگم چرا هر کلمه ای که به ذهنم میرسه رو باید به بچه ها یاد بدم و درست نوشتنش رو ازشون بخوام؟!!!

بابا جان! عزیزم ! خدا هم از بنده اش بیشتر از وسعش تکلیف نمی خواد!

لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها ...

(خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند)بقره 286

خداییش در وسع بچه کلاس اولیه که اینهمه کلمه ی سخت یاد بگیره؟


تصور کنید مثلا دو تا خواهر دوقلو، تو دو تا کلاس مجزا درس بخونن . یکی معلمش استاندارد کار کنه و انتظاراتش هم استاندارد و رو قاعده باشه و دومی معلمش سخت گیر ! کارنامه ی اولی بشه "خیلی خوب" و دومی با وجود اینکه تمام حروف رو یاد گرفته و از پس امتحانهای استاندارد برمیاد و شاید نه تنها به اندازه ی خواهرش که بیشتر از اون بلد باشه ، بشه" قابل قبول" و یا حتی " نیاز به تلاش بیشتر"!

به نظرتون این ظلم نیست؟


معلمهای خوبِ سخت گیر به همکارانشون هم ظلم می کنن . منِ نوعی وقتی می بینم همکارم اینهمه کلمه ی خارج از کتاب میگه وقتی معلمهای کلاس دوم سر و دست میشکنن برای اینکه دانش آموزای اون معلم سخت گیر کلاس اول ، شاگردشون باشه ، من هم احساس گناه می کنم که شاگردام اینقدر کلمه بلد نیستند و یواش یواش من هم برای عقب نموندن از قافله و متهم نشدن به کم کاری ، سعی می کنم به بچه ها سخت بگیرم و به این چرخه ی باطل بپیوندم !

https://scontent.cdninstagram.com/t51.2885-15/e15/12749779_922425647813377_1457886365_n.jpg?ig_cache_key=MTE4OTU0ODg3MTgwMDE2NDI2Mw%3D%3D.2

پ ن:

من هم کلمات خارج از کتاب میگم ولی نه زیاد و کلمه های خیلی سخت خارج از کتاب رو یا تو املا نمیگم و یا اگه بگم کمکشون می کنم درست بنویسن.

شاید برای همین بود که من به 36 نفر از 39 نفر شاگرد کلاسم لوح تقدیر شاگرد اول و دوم دادم و کلاسهای دیگه ی مدرسه مون به کمتر از 20 نفر! در صورتیکه با این وضع به نظرم همکارای خوب و پرتلاشم میتونستن به همه ی بچه های کلاسشون لوح بدن !

در ضمن من هم دانش آموزانی رو دارم که باید سال بعد هم کلاس اول رو بخونن ولی اونا از پس نوشتن کلمات ساده ی کتاب هم برنمی اومدن و برنمیان نه مثل این دانش آموز که بیشتر کلمه های املا رو درست می نویسه و تمام حروف رو بلده !

فکر کنم سال بعد معلمهای کلاس دوم مدرسه از بچه های امسال من راضی نباشند ! آخه من درسهای سال بعد رو به شاگردام یاد نمیدم و خود اونها باید زحمت این کار رو بکشند!!!!

۱ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۰۹
سپیدار