سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱۵۳ مطلب با موضوع «تصویرنوشته» ثبت شده است

امام باقر(ع ):
اگر کسی را دوست داری به او بگو...

بگو چگونه نگویم که دوستت دارم؟!

که این حدیث شریف از امام باقرِ ماست:

"خبر کنید کسی را که دوستش دارید!"

خدا کند برسد ... این پیام آخرِ ماست !

۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۴۱
سپیدار

روز ولادت تو غزل آفریده شد

مفعول و فاعلات و فعل آفریده شد

 

پلکی زدی و معجزه ای را رقم زدی

از برق چشمهات زحل آفریده شد

 

از شهد غنچه ی لب پر خنده ی شما

در چشمه ی بهشت عسل آفریده شد

 

عالم به رقص آمد و از پایکوبی اش

از طوس تا حجاز گسل آفریده شد

 

سینه به سینه ؛ شکرخدا عاشق توایم

این عشق پاک روز ازل آفریده شد

 ما از پدر ولای شما ارث می بریم

ایرانیان کشور موسی بن جعفریم

 

در جشن پایکوبی تنبورهای مست

در بزم میگساری انگورهای مست

 

نور خدایی تو چه اعجاز کرده است!

هو می کشند دوروبرت کورهای مست

 

شیرینی ولای شما چیز دیگری است!

این را شنیدم از لب ِ زنبورهای مست

 

دارد تمام شهر به دیوار می خورد!

درپیش ِ چشم قاصر مأمورهای مست

 

ازاین به بعد حرف خدایی نمی زنند

با دیدن جلال تو ، منصورهای مست

 اذن دخول میکده ورد زبان ما

بوی شراب می دهد امشب دهان ما

 

وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند

پروانه ها کنایه و افسانه می شوند

 

روح بهارهستی و این بوته های خار

از عطر گامهای تو ریحانه می شوند

 

با دیدن جمال زلیخا کش شما

یوسف شناس ها همه دیوانه می شوند

 

شانه به شانه ، شاه و گدا در سرایتان

مهمان سفره های کریمانه می شوند

 

شبها به عشق باده ی نابت شیوخ شهر

شاگردهای حوزه ی میخانه می شوند

 عمری کتاب تزکیه تدریس کرده ای

در شهر طوس میکده تاسیس کرده ای

 

آن سوی شهر قبه ای از نور دیده ام

صحن و سرای کیست که از دور دیده ام!؟

 

هوش از سرم پریده و مستانه می دوم

حس می کنم که باغ ِ پرانگور دیده ام

 

دیگر چه احتیاج به نعلین و چوب دست!

موسی ِ پا برهنه شدم؛ طور دیده ام

 

مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟

خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام

 

درمحضرت جناب سلیمان شهر طوس

بال ملخ به شانه ی یک مور دیده ام

 اینجا ندیده ایم گدایی که دلخور است

اینجا فقیرها چقدر جیبشان پر است

 

گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی

شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی

 

آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟

از راه دورآمده ام باورم کنی

 

با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف

فکری به حال رنگ ِ سیاه پرم کنی

 

زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم

باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی

 

باید تورا به پهلوی زهرا قسم دهم

تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی

مادر سپرده است به دست شما مرا

گفته فقط شما ببری کربلا مرا

وحید قاسمی

***

پ ن: هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان!

...

۲ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۶
سپیدار

نگاه می کنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را

"من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب"

و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را


چراغ قرمز و من محو گل فروشی که
حراج کرده غم و رنج های انسان را


کلافه هستم از آواز و ساز از چپ و راست
بلند کرده کسی لای لای شیطان را
چراغ سبز شد و اشک من به راه افتاد
چقدر آه کشیدم شهید چمران را


ولیعصر…ترافیک…دود…آزادی...
گرفته گرد و غبار اسم این دو میدان را
غروب می شود و بغض ها گلوگیرند
پیاده می روم این آخرین خیابان را…


عزیز مثل همیشه نشسته چشم به راه
نگاه می کند از پشت شیشه باران را
دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست
و چای می خورم و حسرت خراسان را


سپرده ام قفس مرغ عشق را به عزیز
و گفتم آب دهد هر غروب گلدان را
عزیز با همه پیری، عزیز با همه عشق
به رسم بدرقه آورده آب و قرآن را


سفر مرا به کجا می برد؟ چه می دانم
همین که چند صباحی غروب تهران را…
صدای خوردن باران به شیشه ی اتوبوس
نگاه می کنم از پنجره بیابان را


نگاه می کنم و آسمان پر از ابر است
چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را…
چقدر تشنه ام و تازه کربلای یک است
چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را


نسیم از طرف مشهدالرضاست…ولی
نگاه کن!
حرم سرور شهیدان را…

حسن بیاتانی

پ ن1: عنوان 4 پست قبل رو از این شعر گرفتم!

پ ن 2: این شعر و میثم مطیعی دکلمه کرده (+)

پ ن3: چند وقته پستها خیلی طولانی شدن و اینطوری باید تنها خواننده شون خودم باشم ... باید سعی کنم مینی مال طور بنویسم ! (اگه بتونم!)

۲ ۱۷ تیر ۹۶ ، ۱۲:۳۶
سپیدار

عید است و سعید است اگر ماه تو باشی

صدفِ روزه یِ سی روز ترک خورد و شکست

عید فطر آمده، ای کاش که گوهر باشم

◇◇◇

خدایا! میشه روزهایی که بعد از این ماه مبارک میان خیییییییلی بهتر از روزهای قبل از این ماه باشند؟! لطفا ...

***

عیدتون مبارک

۰ ۰۴ تیر ۹۶ ، ۲۲:۱۸
سپیدار

هر چند تموم داعشی ها و طرفدارانشون هم کشته بشن خون بهای حتی یک نفر از شهدای 12 رمضان تهران و مدافعان حرم ما نمیشه ولی حمله ی موشکی سپاه و به قول دوستان #سیلی - سپاه حالِمون رو خوب کرد و به رسیدن روز موعود ، امیدوارتر .

به قول امام خمینی (رحمت الله علیه):

اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت. ان‌شاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم کرد.

***

پ ن : فقط یه چیز ! یادتونه زمان حمله ی تروریستی به حرم امام و مجلس، خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی ها از جمله همین هنرمندا و بازیگرا و ورزشکارا و ... رو شور گرفته بود و هشتگ (همه با همیم ) راه انداخته بودند ؛ الان که انتقام اون خونها گرفته شده ساکت شدن و عکس العملی نشون نمیدن!!!...  دیگه با ما نیستن؟ ...

۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۷
سپیدار

زیر این سقف های بی باران

با نگاهت

که طعم باران است

مزه ی عشق را ...http://photos01.wisgoon.com/media/pin/photos01/images/o/2015/12/3/23/500x509_1449174317899951.png

مهربان خداے من
مےشود این روزها
در بازار داغ خرید بنده نوازیت

مشترے من نیز بشوے
دلم از آن خریدارهاے
پر پا قرص مےخواهد

***

پ ن: چشانده ای "بیشتر" بچشان ...

۱ ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۱۰
سپیدار

مرغ از قفس پرید و ندا داد جبرئیل

اینک شما و وحشت دنیای بی علی

***

"آی مردم! آی مردم ! ... علی از دستتون پیره ! علی از دنیاتون سیره! ..."

تلخ ترین جمله ای که دیشب شنیدم .

***

مردم زمان امیرالمؤمنین هم نماز می خوندن . خیلی بیشتر از ما

اونا هم قرآن می خوندن . خیلی بیشتر از ما

اونا هم روزه می گرفتن . خیلی بیشتر از ما

...

اما علی رو پیر کردن ... علی رو از زندگی سیر کردن ... علی رو تنها گذاشتن ... کمر علی رو شکستن ...

***

وضع ما هم خیلی بهتر از اونا نیست ...اسم "علی" لقلقه ی زبونمون شده ! ما دنیا طلب تر از اونی هستیم که بخواهیم شیعه ی علی یا حتی محبّ علی باشیم ...

***

خطبه 27 نهج البلاغه:


امّا بعد، بی ‏تردید جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی ویژگان از دوستانش برگشوده است. آری، جهاد لباس برازنده ی پاکدامنی و پرهیزکاری، و زره امان بخش الهی، و سپر محکم اوست.

آن کس که از جهاد بگریزد خداوند تن‏ پوش ذلّت بر او پوشانَد، و در طوفان فتنه و بلا سقوط کند، و در زیر چکمه فلاکت خرد و زبون شود، و عقل خود را از دست دهد، و به کیفر فرار از جبهه، حق از او روی گردانَد، و سختی و مشقّت بر او فرود آید، و عدالت از او روی بر تابد. آگاه باشید که من شب و روز، و آشکار و نهان شمایان را به نبرد با اینان فراخواندم و گفتم پیش از آنکه به جنگتان آیند به جنگشان روید.

به خدا سوگند، مردمی که در خانه‏ هاشان نشینند تا دشمن به سراغشان آید، قطعاً ذلیل و خوار شوند.

شما آن قدر امروز و فردا کردید و به این و آن پاس دادید تا سیل غارتگران، شما را درنوردید و شهرتان سقوط کرد.

اینک لشکر معاویه به سرکردگی مرد «غامدی» به «شهر انبار» درآمده و «حسّان بن حسّان» فرماندار مرا کشته و سپاهیان شما را از مرزها گریزانده است. به من خبر رسیده که بعضی از لشکریان دشمن بر زنان مسلمان و دیگر زنانی که در پناه دولت اسلامند، هجوم برده و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره آنان را به یغما برده‏ اند، و هیچ مردی یاور و مدافع آنها نبوده جز ناله و التماس آنان به دشمن. آنگاه غارتگران باد به غبغب افکنده و بی آنکه کشته و مجروحی بر جای گذارند، باز گشته ‏اند. فریاد از این سستی براستی مردن به از این ماندن.

ای شگفتا و شگفتا به خدا سوگند، همدستی و همداستانی لشکر معاویه بر باطلشان، و جدایی و ناهماهنگی شمایان از حقّتان، دل را می‏میرانَد و لشکر اندوه را بر آدمی چیره می‏ سازد.

رویتان سیاه باد و اندوهتان پایدار که آماج تیرهای بلایید از هر سو مورد تاخت و تازید، امّا به پا نمی‏ خیزید.

بر شما حمله و هجوم آرند و اموالتان را به غارت برند، و شما دست بسته نشسته‏ اید و دفاع نمی ‏کنید.

آنها با ظلم بر شما، خدای را نافرمانی کنند، و شمایان با تن آسایی و ذلّت‏ پذیری، بدان رضایت دهید.

وقتی شما را در تابستان فرمان جهاد دهم، گویید گرما شدید است، مهلتی تا صولت گرما بشکند و اگر در زمستان فرمان دهم که بر دشمن بتازید، گویید شدّت سرماست، فرصتی تا سورت سرما فرو افتد.

شما ای تن پروران که به بهانه گرما و سرما از جهاد می‏گریزید، پس در برابر شمشیرها چگونه خواهید ایستاد .

ای مشابه مردان که از مردانگی دورید، و ای کودک فکران و حجله اندیشان، دوست می‏ داشتم اصلًا شما را نمی ‏دیدم و نمی‏ شناختم این چه آشنایی است که به خدا سوگند موجب پشیمانی، و سرانجامِ آن اندوه است.

خدا مرگتان دهد که دلم را خون کردید، و سینه‏ ام را از خشم آکندید، و جرعه ‏های غم را یکی پس از دیگری به کامم ریختید، و با نافرمانی و کار شکنی‏تان اندیشه‏ ام را تباه کردید، تا آنجا که قریش گفت: پسر ابو طالب دلیر مرد است امّا از دانش نبرد بهره ندارد. خدا پدرشان را بیامرزد آیا کسی از من جنگاورتر، و در جبهه پرسابقه‏ تر هست من هنوز بیست سال نداشتم که پای در جبهه گذاشتم تا امروز که شصت سال را پشت سر نهاده‏ ام. ا

امّا چه کنم، آن که فرمانش را نبرند، اندیشه ‏اش را نیز از دست دهند.

***

ما را چه به فدای علی شدن، وقتی اینطور خطابمون میکنه و ... خودمون رو به نشنیدن می زنیم ؟!!!

ما دنیا طلب تر از اونی هستیم که علی اماممون باشه ...

...

پ ن: حساب مدافعان حرم از ما جداست .

۰ ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۸
سپیدار

شاید نخرد ما را ، اما به همه گفتیم

ارباب کریم است و دست بخرش خوب است

***

شیرین ترین شب و روز ماه مبارک همین روز و شب نیمه ی ماهه ! ... 

۱ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۳۸
سپیدار

آیینه می شویم که دیدارمان کنند

از جلوه ی مکاشفه سرشارمان کنند

 

ای کاش اگر به بُهت تماشا نمی رسیم

مهمان ته پیاله ی دیدارمان کنند

◇ 

در انتظار دیدن خورشید مانده ایم

تا کی به دام جذبه گرفتارمان کنند

از چشمه ی تجلّی این جلوه زارها

یک جرعه کاش سهم شب تارمان کنند

 ◇

در جاری زلال تر از زمزم پگاه

ای کاش مثل زمزمه، تکرارمان کنند

 

پیداست از پریدن پلک ستاره ها

هنگامِ آن رسیده که بیدارمان کنند

 ◇

ای کاش در ادامه ی این راه ناگزیر

در انتخاب واقعه، ناچارمان کنند

 ◇

باید عبور کرد از این سنگلاخ ها

تا در مسیر حادثه هموارمان کنند

 

روزی که مثل فطرت سبز بهاره ها

از برگ های زرد، سبکبارمان کنند:

 

از راست قامتی به همین قدر قانعیم

چیزی اگر شبیه سپیدارمان کنند

محمدعلی مجاهدی

 برای مشاهده اندازه واقعی سپیدار کلیک کنید


پ ن: ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن/خیری ندیده‌ایم از این اختیارها

...

۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۹
سپیدار

ﺯﻧﮓ ﻧﻘّﺎﺭﻩ ﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﻭﺳﻂ ﺻﺤﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﺮ ﺯ ﭘﺪﺭ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺿﺮﯾﺢ
ﮐﻮﺩﮎ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﭼﻨﺪﯾﺴﺖ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﺩﺭ ﭼﻮﺑﯽ ﺣﺮﻡ ﻣﺼﺤﻒ ﻗﺮﺁﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﺧﻠﻖ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻃﻮﺍﻓﻨﺪ ﺑﮕﻮ ﺳﺮّﺵ ﭼﯿﺴﺖ
ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﺣﺮﯾﻤﺖ ﭘﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﺎﺭ ﮔﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻬﺮ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ


ﺯﺍﺋﺮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﺣﺮﯾﻤﺖ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ ﻭ ﺧﺎﺩﻡ ﺻﺤﻨﺖ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ


ﮔﺎﻫﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺍﻗﺖ ﮐﻪ ﺩﮔﺮ
ﮐﻔﺸﺪﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﺎ ﻣﻌﺬﻭﺭ ﺍﺳﺖ


ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻔﺎ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺍﺵ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ
ﮔﺮﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﻣﺸﺒﮏ ﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ


ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺎﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﺤﻠّﻢ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ
ﮐﻔﺘﺮ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ ﺣﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ


ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻧﻤﮏ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺸﻬﺪ
ﺷﻬﺮ ﻗﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺩﺭﺻﺪ ﺁﺑﺶ ﺷﻮﺭ ﺍﺳﺖ


ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺿﺎ(ع)ﺳﺖ
ﺗﻮ ﻋﻠﯽ(ع) ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﺸﻬﺪ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺎﺳﺖ

مسعود یوسف پور

□□□

پ ن: دیروز که میخواستم نشانه ی ض رو تدریس کنم ، صلوات خاصه ی امام رضا رو برای بچه ها پخش کردم و یه کتاب قصه از مجموعه کتاب 14 معصوم رو که مربوط به امام رضا علیه آلاف التحیة والثناء بود رو براشون خوندم . (یادم باشه طبق فرمایش و پیشنهاد دوست عزیزی مبنی بر معرفی کتاب مناسب بچه ها ، حداقل این مجموعه کتاب رو خدمت دوستان معرفی کنم ) طی تدریس از بچه ها پرسیدم کی تا حالا مشهد نرفته؟ ... حدود یک سوم از کلاس 40 نفری دستشون رو بلند کردن !!! ... چقدر بد ! چقدر غم انگیز ! ... حتی تصور اینکه سالی بیاد و نتونم برم زیارت امام رضا ، حالم رو بد می کنه ، ضربان قلبم میره بالا و چشمام میسوزه ... 

چهارشنبه اگه خدا بخواد زائر امام رئوفم ... میرم که ازش بخوام لطفش رو ازم دریغ نکنه . ضمن تشکر از حضرتشون بابت این همه بزرگواریشون در حقم ، یکی از درخواستهام اینه که اجازه بدن همه ی مردم ، حتی شده یک بار ، توفیق نفس کشیدن تو اون بهشت رو داشته باشن ، مخصوصا بچه های کلاسم ...

روز ازل که قرعه به نام تو می زدند 

ما را برای عشق تو قربان نوشته اند 

۴ ۲۷ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۳۵
سپیدار