سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را…

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۶ ب.ظ

نگاه می کنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را

"من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب"

و بغض می کنم این شعر پشت نیسان را


چراغ قرمز و من محو گل فروشی که
حراج کرده غم و رنج های انسان را


کلافه هستم از آواز و ساز از چپ و راست
بلند کرده کسی لای لای شیطان را
چراغ سبز شد و اشک من به راه افتاد
چقدر آه کشیدم شهید چمران را


ولیعصر…ترافیک…دود…آزادی...
گرفته گرد و غبار اسم این دو میدان را
غروب می شود و بغض ها گلوگیرند
پیاده می روم این آخرین خیابان را…


عزیز مثل همیشه نشسته چشم به راه
نگاه می کند از پشت شیشه باران را
دو هفته ای ست که ظرف نباتمان خالی ست
و چای می خورم و حسرت خراسان را


سپرده ام قفس مرغ عشق را به عزیز
و گفتم آب دهد هر غروب گلدان را
عزیز با همه پیری، عزیز با همه عشق
به رسم بدرقه آورده آب و قرآن را


سفر مرا به کجا می برد؟ چه می دانم
همین که چند صباحی غروب تهران را…
صدای خوردن باران به شیشه ی اتوبوس
نگاه می کنم از پنجره بیابان را


نگاه می کنم و آسمان پر از ابر است
چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را…
چقدر تشنه ام و تازه کربلای یک است
چقدر سخت گذشتیم مرز مهران را


نسیم از طرف مشهدالرضاست…ولی
نگاه کن!
حرم سرور شهیدان را…

حسن بیاتانی

پ ن1: عنوان 4 پست قبل رو از این شعر گرفتم!

پ ن 2: این شعر و میثم مطیعی دکلمه کرده (+)

پ ن3: چند وقته پستها خیلی طولانی شدن و اینطوری باید تنها خواننده شون خودم باشم ... باید سعی کنم مینی مال طور بنویسم ! (اگه بتونم!)

۹۶/۰۴/۱۷
سپیدار

حسن بیاتانی

نظرات (۲)

خیلی خیلی زیبا بود شعر 

"من از دیار حبیبم
نه از بلاد غریب"


خیلی دلم برای امام رضا تنگ شده
کاش نگاهی و سلامی میهمانمان کند💔💔💔😢😢😢😢
پاسخ:
کااااااش ...
امام رضا جوریه که آدم تو حرم  قشنگش هم نشسته با فکر اینکه چند روز دیگه باید بره ، دلش تنگ میشه .
ان شاءالله زود به زود برید و بریم پابوسشون
به قول شاعر:
حاجی شدنم پیشکشت مشهدی ام کن
من طالب دیدار شما زود به زودم

:)
۲۲ تیر ۹۶ ، ۰۱:۲۹ هنوزم دانشجو معلم :)
سلام سپیدار جانم!🌻🍀
کسی که میاد اینجا حتما خودش انتخاب کرده و خواسته و صد البته یه خونه ی اصیل وبلاگی رو به یه مسافرخونه ی بی درو پیکر تلگرامی ترجیح می ده!
پس شما مطمئن باشین که حوصله خوندن پست های طولانی رو هم داره! مثل فرق چای کیسه ای و چای دم کشیده رو سماور!😘
البته منکر این موضوع نیستم که سلیقه ها و ذائقه ها کم کم دارن عوض میشن!
...
باید  اساسی بشینم سنگامو با خودم وا بکنم ببینم چه مرگمه!
پاسخ:
سلام عزییییییزم ! همیشه دانشجو و همیشه معلم  !
ممنون که هستی
خب تقریبا همه ی کسانی که میان اینجا برای مطالب آموزشی و به اصطلاح معلم یار ها میان و بهشون حق میدم خوندن مطالب طولانی و حدیث نفس یه غریبه چندان لطفی براشون نداشته باشه !
...
آره حتما این کار رو بکن . اینکه آدم نفهمه چه مرگشه (دور از جونت!) خیلی بده ! اصلا سنگهایی وانکنده ی آدم با خودشه که باعث درگیری و زخمی شدن و شکست آدم میشه . آدمی که با خودش در صلح و حسابش صاف و تکلیفش روشن باشه هیچ سنگ بیرونی ای نمیتونه بشکندش ! ... موفق باشی 
همین ساعت دو سه ی نصفه شب که بیداری وقت خوبیه برای این سنگ وا کردن
به قول شاعر:
درد داریم که این موقع شب بیداریم/ ور نه هر آدم سالم سر شب می خوابد !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی