سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

یک اعتراف

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۵۳ ب.ظ

من آدمی بسیار دیر انتقال و کند ذهن هستم . این را ، بدون هیچ شک و شبهه ای ، همه ی نزدیکان من می دانند . من آنقدر دیر انتقالم که هرگز، در تمام عمرم ، موفق نشده ام یک متلک را به موقع جواب بدهم ، یا یک دشنام را، یا حتی یک زخم زبان را .

همیشه وقتی متوجه شده ام که گوینده چه گفته و چه مقصودی داشته و چه جوابی می بایست به او د اده باشم که چند ساعت ، چند شبانه روز ، چند ماه ، و حتی چند سال از آن سخن گذشته بوده است . (شاید باور نکنید ؛ اما من، هنوز هم ، در سن پنجاه سالگی ، گاهی اوقات به خودم می آیم و می بینم که در عالم خیال ، مشغول جواب دادن به زخم زبان هایی هستم که حدود سی چهل سال پیش از معلم های خوبم خورده ام ؛ همان ها که مرا "ابله ! حیوان! گاومیش! عقب مانده! گیج! بدبخت! حیفِ نان! الاغ! مفت خور! و یا اهوی !" صدا می کردند ... )

من اصفهانی جماعت را فقط به خاطر حاضرجوابی های بی بدیل و شگفت انگیز و برق آسا و دندان شکنش ستایش می کنم ، و همیشه هم حیرانِ این آدم ها هستم که انگاری جواب هر حرفی را ، هر قدر هم پیچیده و چند پهلو و کنایی باشد، توی آستین شان دارند . آخر نگاه کن که چند صد بار ، آدم ها، در فرصت های مناسبی که به دست آورده اند ، سخت و بی مهابا زده اند ، و من حتی یک بار هم نتوانسته ام جوابی بدهم که اگر دندان شکن نیست ، لااقل، یکی از دندانهای پوسیده و کرم خورده ی طرف را قدری لق کند . به همین دلیل نیز همیشه ی خدا ، داغ به دل هستم و زخم خورده و متأسف ، و همیشه توی سرِ خودم می زنم که چرا نتوانسته ام به موقع و در جا، پادزهرِ زهری را که وارد بدنم کرده اند ، ترشح کنم . تو تنها اگر همدرد من باشی ، معنی حرف مرا می فهمی و معنیِ این درد را .

خیال می کنی چقدر "جوابِ خوبِ دیر" توی ذهنم انبار شده ؟ها؟ خیال می کنی چقدر بد و بیراه شنیده ام و مثل عقب مانده های معصوم و ضربه فنی شده های گیجِ بی گناه ، نگاه کرده ام -بِرّ و بِرّ- و رنگ باخته ام یا سرخ شده ام و درد کشیده ام ، و شب ، توی رخت خواب ، بهترین ، سوزنده ترین ، ناب ترین، و ماندگارترین جوابهای دنیا را مقابل آن بد و بیراه و پرت و پلاها پیدا کرده ام؛ اما کسی نبوده که بشنود؟ها؟ 

نادر ابراهیمی - ابوالمشاغل - انتشارات روزبهان

چند خط بالاتر از این اعتراف هم جمله ی درخشانی نوشته :

انسان ، تا معنی سؤال را نفهمد و ابعاد آن را درک نکند، باید خیلی ابله باشد که جواب بدهد .

*********

پ ن: ممکنه واقعا اینقدر هم آدم دیر انتقالی نباشیم و اینهمه هم آستینمون از جواب خالی نباشه و شاید خیلی وقتها یا حداقل گاهی ، به موقع هم جواب دقیق ، لطیف ، شیرین و یا دندان شکنی هم داده باشیم . با این حال حتما وقت هایی بوده که در لحظه جوابی نداشتیم و بعدها جواب های جورواجور مثل کرم به مغزمون حمله کرده و مستأصلمون کرده باشن ! 

به نظرم پیدا کردن جوابهای مناسب زمانی که دیگه قابل استفاده نیستن و موقعیت پاسخگویی از دست رفته ، دردناکتر و غم انگیزتر از پیدا نکردنشون در وقت لازمه! جوابهایی که در زمان لازم حاضر نبودن و بعدها عین آینه ی دق جلوی چشممون خودنمایی میکنن! و شاید اگه موقعیت مناسب دیگه ای پیش نیاد که ازشون استفاده کنیم باید با این کرمهای آزار دهنده مسالمت آمیز کنار بیاییم!

نظرات (۱)

کتاب رو اینترنتی خریدم. از همونجا که میدونی.. برای آوردنش اینقدر اذیت کردن که نگو! آخرشم 16000تومن پیششون موند و 8000 تومن پول پیک دادم! تا من باشم که دیگه هیچی اینترنتی نخرم.. کتاب رو خوندم. ابن مشغله قشنگ تر بود از ابوالمشاغل. البته این نظر منه.. آخر کتاب یه جایی میگه انقلاب رودوست داشته باشید.. اونجا خیلی قشنگ بود.
پاسخ:
شما باید خونه تون رو عوض کنید جانم :))
چه خبره؟!!! هزینه ی پست کتابهای من حدود ۳هزار تومن بود و کتابها هم خیلی خوب و سریع به دستم رسید. 
...
ابوالمشاغل رو من دوست داشتم . بیشتر درکش می کردم .شاید به همون دلیل که داستان زندگی قهرمانان و فرماندهان جنگ بعد از جنگ رو بیشتر از داستان زندگی فرماندهان و قهرمانانی که تو جنگ شهید شدن دوست دارم . 
درسته ابن مشغله خیلی قشنگه ولی شاید بشه گفت به نوعی انتها نداره . یه «بعد چی شد؟ بعد چی میشه!!!»ی پنهان تهش می مونه و مخاطب دوست داره بدونه سرنوشت برای همچین آدم صاف وساده و صادقی چطوری رقم میخوره؟ ابوالمشاغل ، ابن مشغله رو تا حدودی تکمیل می کنه و می فهمیم کار ابن مشغله به کجاها میکشه . 
هر چند فکر می کنم هنوز جای بخش آخر زندگی ابن مشغله خالی مونده!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی