سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۴۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فارسی اول دبستان» ثبت شده است

زمستون سرد و برفی و گرد و خاکی تونناراحت به خیر!

پیک 15 هم آماده شد

پیک آدینه15

نشانه های ق و ل و کمی ریاضی(اصلاح شد!)

هر دانلود 5 صلوات

پ ن :

رویاندن آب است
سرودن از تو
در سرزمین بی باران......
نامت
رستاخیز آبسالی ست

محمدعلی بهمنی

۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۱
سپیدار

این هم یه تمرین کوچولو برای کلمه سازی با ترکیب (یـ و ی)

هر دانلود 5 صلوات

صلواتها پیشکش به ساحت صادق آل محمد علیه السلام

ایستاده ام

ایستاده ای

ایستاده ایم

جنگلیم

تن به صندلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی شدن نداده ایم

غلامرضا بکتاش

۱ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۲۰:۱۳
سپیدار

بععععععععله ! پیک 9 هم شد 2-9 !نیشخندپیک آدینه ای که مربوط به نشانه ی (ایـ یـ ی ای) هست!

بالاخره باید یه ربطی به میلاد پیامبر و امام صادق علیهماالسلام داشته باشه دیگه! جدول ارزشیابی هم اضافه شد که مثلا کارِ ما خیلی درسته!چشمک

پیک آدینه2-9

هر دانلود 5 صلوات

صلواتها پیشکش به ساحت پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله وسلم

که گل ها به عادت صلواتش مقیّدند

پ ن:

سلام بر تو ای رسول! نه! علیکم السلام
که پیشتازِ هر سلامی و شروعِ  هر کلام
...
تبسّمت جوابِ خشم‌ها و کینه‌های دهر
فقط نگاه کن!  سکوتِ تو پُر است از پیام

یتیم بودی و پدر شدی برای امّتی
مسیح هم نمی‌رسد در امتش به این مقام

(انسیه سادات هاشمی)

۲ ۲۱ آذر ۹۵ ، ۱۹:۵۸
سپیدار

قبل از تدریس نشانه ی "آ ا" دیدم یه میز اضافه تو کلاس دارم ولی حیفم اومد از کلاس خارجش کنم . بنابراین تبدیلش کردیم به میز نشانه!

روز قبل از تدریس هر نشانه ای به 5 نفر از بچه ها میگم هر کدوم دو تا چیز بیارن که نشانه ی مورد نظرمون توش باشه . مثلا یه چیز که بـ غیر آخر و یه چیز که ب آخر داشته باشه! اولیا باید اسم اون چیز رو تو کاغذی بنویسند.( نشانه ای که میخواد تدریس بشه رو قرمز می نویسند)

بعد از تدریس نشانه ، بچه ها نشانه ی تدریس شده رو تو اسم وسایلی که آوردن به بقیه نشون میدن و اون ها رو روی میز می چینند.

این میز تا آخرین روز تدریس اون حرف یا صدا تو کلاس جلوی چشم بچه هاست تا حافظه ی دیداری شون هم به یادگیری این نشانه کمک کنه!

میز نشانه

۲ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۲۴
سپیدار

سلام

این هم آخرین متن املا و روانخوانی فارسی اول دبستان ... تمام!

متن املا و روانخوانی نشانه ی (ظ)

متن املا و روانخوانی ظ

هر دانلود پنج صلوات

صلوات ها پیشکش به ساحت امام هادی علیه السّلام

که فردا روز شهادتشونه

پ ن:      

پسر حضرت دریا ! دل مارا دریاب

ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن

تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

سید حمیدرضا برقعی

۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۹
سپیدار

متن املا و روانخوانی نشانه های (غ) و (ط)

Avazak.ir Line27 تصاویر جداکننده متن (2)

متن املا و روانخوانی غ ط

هر دانلود پنج صلوات

پ ن:      

درِ چشم بامدادان به بهشت برگشودن

نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی

 

۱ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۲
سپیدار

متن املا و روانخوانی نشانه های (ح) و (ض)

Avazak.ir Line27 تصاویر جداکننده متن (2)

متن املا و روانخوانی ح ض

هر دانلود پنج صلوات

پ ن:      

نه کسی منتظر است
نه کسی چشم به راه...
نه خیالِ گذر از کوچه ی ما دارد ماه!


بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق
نصیبی نبری غیر از آه..!

سید حسین شریفی

۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۶
سپیدار
متن املا و روانخوانی نشانه های (ع) و (ث)

متن املا و روانخوانی ع ث

هر دانلود پنج صلوات

پ ن:      

داروی مشتاق چیست؟ زهر ز دست نگار

مرهم عشاق چیست؟ زخم ز بازوی دوست

دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا

گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست

۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۵
سپیدار

امروز از بچه ها خواسته بودم ابزار یه شغلی رو با خودشون بیارن ! 

4-5 نفر لوازم آرایشگری آورده بودن ! شونه و قیچی ، تا کاسه و فرچه و قلم مو ! اولیا لطف کرده بودن و لوازم میکاپ و بعضی ابزار خاص رو جزو ابزار آرایشگری نداده بودن بچه ها شون بیارن !

6-7 نفری هم لوازم خیاطی آورده بودن ! متر و نخ و سوزن تا چرخ خیاطی و انگشتانه و بشکاف !

ابزار نقاشی ، پلیس ، آشپزی ، بنایی هم بود . اما بیشترین آمار مربوط می شد به شغل پزشکی ! (10 نفرجعبه اسباب بازی لوازم پزشکی آورده بودن !) دو نفر گوشی واقعی پزشکی ، یه نفر مُهر ! سرنگ و چوب بستنی و ...

اما جالب تر اینکه بچه ای که پدر و مادرش هر دو پزشک هستن ، ابزار پزشکی نیاورده بود ! فانی بافت آورده بود و می گفت مثلا جواهر سازه ! دستبند و گردن بند و ... می سازه !

پزشکان کلاس ما

**********

طی سال و در موقعیت های مناسب و به خصوص موقع تدریس مشاغل اصرار دارم به بچه ها بگم که اینکه در آینده چه کاره میشن مهم نیست ! مهم اینه که آدم خوبی باشند و کارشون رو درست انجام بدن و خدا دوسشون داشته باشه!

بعد به پنجره های کلاسمون اشاره می کنم -که فوق العاده بد ساخته شدن و وقتی پرده نصب میشه دیگه امکان باز کردنشون نیست و تو روزهای گرم بچه ها خیلی اذیت میشن- و میگم : مثلا همین مهندسی که زحمت طراحی و ساخت مدرسه ی ما رو کشیده ! ببینید چقدر بد کار کرده !(و هر بار سر این مثال یکی از بچه ها میگه : دوست بابای من اینجا رو ساخته !)

********

پارسال مادر یکی از بچه ها همون اوایل سال (مهرماه) ازم پرسید : چه کار کنم بچه ام دکتر بشه؟!!!!!!!!!!

۳ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۵۵
سپیدار

یکی از سخت ترین درس ها  برای من تدریس "خوا" استثناست ! واقعا نمی دونم چه کار کنم بچه ها این کلمه های استثنا رو خوب یاد بگیرن !!!

کلمه هایی استثنا همیشه به دیوار و جلو چشماشون نصب میشه . هر سال هم با یه قصه و روش جدید این درس رو میدم ولی خودم خیلی از نتیجه اش راضی نیستم !

***

امسال از اول سال تا حالا چند تا از مادرا شکایت بچه هاشون رو بهم کردن که با خواهر و برادرشون راه نمیان و همه اش دعوا دارن ؛ خواهر و برادرشون کوچیکتر باشه که دیگه واویلاست ! حسادت و اذیتشون زیادتره !

 از یه هفته قبل به اطلاع اولیا رسوندم که برا درس "خوا" بچه ها باید عکس خواهر یا برادرشون رو بیارن !

***

تو راه مدرسه به قصه ای فکر می کردم که امسال برا تدریس این درس باید سرهم کنم ! داستان "خ "،"ا" و دوست جدیدشون "و" که ناشنواست و نمی تونه حرف بزنه !

- چند بار حین تعریف قصه با اشاره به نشانه های "خ و ا" از بچه ها می خوام که صدای هر کدوم رو بگن . نکته اینجاست که موقع اشاره به "و" بچه ها باید دهانشون رو محکم ببندن و حرفی نزنن !)

طی این قصه با بچه ها درباره ی آدمهایی که دچار معلولیتی هستن و توانایی هاشون حرف زدیم . از طرز رفتار با اونا ، اینکه اونا هم مثل ما نقاشی های خدا هستند و نباید نقاشی های خدا رو مسخره کنیم ، اینکه همون طور که ما قد و رنگ چشم و پوست و رنگ و حالت موها و پدر و مادر و ... رو خودمون انتخاب نکردیم پس نباید باهاشون پز بدیم. نباید چیزهایی که خدا داده رو دوست نداشته باشیم و بقیه رو به خاطر چیزی که دست خودشون نبوده اذیت کنیم !و کلی از این بحث ها...

بعد درباره ی خوبی های داشتن خواهر و برادر تو بچگی و بزرگسالی حرف زدیم ! همبازی بودن ، دعوا کردن ، کمک هم بودن ؛ تو بزرگسالی کمک ها و درد و دل های خواهرانه ، پشت گرمی های برادرانه و ... 

سر هر کدوم هم کلی نقش بازی کردم که: خواهر ! دلم گرفته میایی با هم کمی حرف بزنیم؟ خواهر قرمه سبزی رو چطوری بپزم؟خواهر ... (داغ دلم تازه شد!)

یا اگه کسی بخواد اذیتت کنه داداشت میاد و مواظبته ! : کی بود خواهر من رو ناراحت کرد؟ و ... (برای اینکه بار دراماتیک قصه رو بالا ببرم مجبور شدم برادره رو بزن بهادر و قیصرطور! نمایش بدم ! از اینایی که مشت حواله ی طرف می کنند و با سر میرن تو صورت یارو! تا بچه ها بخندن!)

(البته فکر کنم این مدل خواهر و برادرها دیگه به افسانه ها پیوسته باشن ! )

بعد بچه ها عکس خواهر و برادرشون رو تو دفترشون چسبوندن و دورش رو تزیین کردن و کنارش نوشتن :

من و .... با هم خواهر /خواهر و برادر هستیم .

من خواهرم/برادرم را دوست دارم !

***

7 نفر از بچه ها خواهر و برادری نداشتن طفلکی ها ! (کلی دلشون رو سوزوندیم ! ) بعد برای اینکه خیلی غصه نخورن ازشون خواستم 2 تا 2 تا و 3 تا 3 تا دستشون رو بدن به هم و خواهر هم بشند ! پس از این کار اونها هم عکس خواهر جدیدشون رو تو دفترشون چسبوندن !

۲ ۰۹ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۰
سپیدار