سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات مدرسه» ثبت شده است

اولین سال تدریسم بود. تو یه منطقه ی خیلی محروم معلم پسر بچه های کلاس دومی شده بودم ! جمعیت کلاسم حول و حوش 50 نفر بود!!!

یه دانش آموزی داشتم "هادی" نام ؛ پسر کوچولویی که هنوز اسم و فامیل و چهره و حتی جایی که تو کلاس می نشست رو به خاطر دارم.

هادی طی سال چندین و چند بار ازم پرسید: خانوم! شما چند سالتونه؟

و من هر بار جواب می دادم: هزار سال

آخر سال نامه ای برام نوشت و گفت: حضرت نوح علیه السلام 900 سال عمر کرد . خدا کند شما900 یا 1000سال عمر کنید !

چند روز پیش به طور اتفاقی یه بسته بین کاغذها و کتابهای قدیمی پیدا کردم . بسته ای که پر بود از نامه های بچه های اون سال!

اگر من ممتاز شوم از اداره پدرم به من جایزه می دهند امیدوارم شما فقط آن 19 را بیست بدهید.

این هم چند تا دیگه از اون نامه ها:

۴ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۵
سپیدار

پارسال بعد از تدریس نشانه ی (ق )  ، مسابقه ای بین بچه ها ترتیب دادم  با این موضوع ( کلمه هایی که (ق) دارند!)  و قرار شد هر کس بیشترین کلمه رو بنویسه جایزه بگیره. 

قرار شد اگه نسبت به کلمه ای شک دارن از من بپرسن( بعضی از بچه ها می دونستن یه نشانه ی دیگه هم داریم که صداش مثل"ق" است=غ، برای همین می پرسیدن تا مطمین بشن)بعد از مدتی ، غزل اومد و پرسید:

خانوم! می تونم بنویسم، من غلام قمرم!!!

انتظار شنیدن این کلمه رو نداشتم، اونم از یه بچه ی 7ساله! از این که تو گنجینه ی لغاتش ، همچین کلماتی هم داشت خیلی خوش حال شدم!

 جالب بود ، چند روز بود تصنیف "غلام قمر" رو با صدای علیرضا قربانی گوش می کردم!

^^^^^^^^        *********        ^^^^^^^^        ********        ^^^^^^^^

من غلام قمرم ،غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری، رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر،  نیست دگر،  هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی! جز که به سر ، هیچ مگو

قمری،  جان صفتی،  در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه‌ست این؟ دل اشارت می‌کرد

که نه اندازه توست ، این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است؟

گفت این غیر فرشته‌ست و بشر ، هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

خیز از این خانه برو،  رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن ، نه که این وصف خداست؟

گفت این هست ولی ،جان پدر! هیچ مگو

۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۵
سپیدار

به بچه ها گفته بودم .هر کدوم عکس یا نقاشییه حیوون رو بیارن ، آوردن و دور تا دور کلاس چسبوندیم.

بعد از اینکه هر کدوم درباره ی غذای حیوون خودشون توضیح دادن، نوبت نمایش نحوه ی راه رفتن حیوونا شد.

یکی دو نفری اومدن و حرکت حیووناشونو نمایش دادن. بعد نوبت ساغر شد؛ساغر اومد و روی زمین چهار دست و پا، دو قدمی حرکت کرد که یعنی گربه رو 4دست و پاش حرکت می کنه!

:ساغر صدای گربه رو هم دربیار!

ساغر بلند شد و با خجالت سرشو بالا برد که "نه"! 

:چرا؟ صدای گربه که قشنگه!

دوباره سرشو به علامت "نه"بالا برد و با خجالت گفت: نه!!!

:آخه چرا؟

گفت: چرا هستی این کارو نکرد؟

دیدم راست میگه ! از هستی خواستم برگرده و دوباره این بار صوتی تصویری نشون بده بز رو!

هستی اومد، 4دست و پا دو قدمی رفت و ... بع ... بع !

: خب! ساغر خانوم بفرمایین!

دوباره با خجالت و لبخند، سرشو چند بار بالا برد و گفت: نمی خوام!!!

موندم چه کار کنم؟! اگه تسلیم خواسته ش میشدم، بعید نبود تکرار این امتناع ، توسط خودش یا بقیه ، تو موقعیت های دیگه...!

: بیا با هم گربه بشیم!

رو زمین زانو زدم! دستهامو رو زمین گذاشتم ! ساغر هم! و .. میو ... میو ...!

صدای آرومی از ساغر شنیدم ، ولی نه ! نشد! هنوز خجالت می کشه.

تو همون وضعیت چهار دست و پا، تنه ای بهش زدم که، من یه گربه ی گرسنه ام ، می خوام سر غذا باهات بجنگم! ... و بلند ... میو!

ساغر هم بلند... میو... میو !!!

بین صدای خنده ی بچه ها از زمین بلند شدم.

بقیه هم اومدن و نحوه ی حرکت و صدای جانورشونو نمایش دادن، شیر ، فیل ، پروانه ،کانگورو ،  جوجه ، ماهی ، گاو ، حلزون ، خرگوش و ...

الاغ!

خدا خیر بده مریم رو که خودش به تنهایی نقشش رو اجرا کرد و از من کمک نخواست!!!

قسمت جالب ماجرا برای من ، ساغر بود که صدای همه ی حیوونا رو با نفر اصلی تقلید می کرد ، حتی الاغ!!!

۰ ۱۱ آذر ۹۲ ، ۱۷:۳۴
سپیدار