سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به اجاقت قسم» ثبت شده است

روزی از یک اسب شناس خبره ی قشقایی پرسیدم که زیباترین اسب کدام است؟ گفت آن اسبی که نه فقط سواران و اسب شناسان را پسند آید ، بلکه آن هایی را که با سواری و اسب شناسی بیگانه اند مجذوب و مسحور کند . آن اسبی که چون از معبری بگذرد همه ی رهگذران را ، کوچک و بزرگ را ، چوپان و دهقان را ، زن و مرد را و کاسب و کارگر را برانگیزد که دست از کسب و کار بکشند و به تحسین و تماشا بایستند.

این پاسخ مرا به یاد شعر حافظ انداخت!

برای کودک بهانه جو و بیمارگونه ی ضمیر ما که در این جهان آشفته نیازمند نوازش و لالایی است ،

شعر حافظ شیرین ترین نواها و مهربان ترین لالایی هاست.

منبع: کتاب "به اجاقت قسم" محمد بهمن بیگی

**********

آنکه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد            صبر و آرام تواند به من مسکین داد

وآنکه گیسوی تو را رسم تطاول آموخت           هم تواند کرمش ، دادِ من غمگین داد

من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم               که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

گنج زر گر نبود کنج قناعت باقی ست                آنکه آن داد به شاهان به گدایان این داد

خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن             هر که پیوست بدو عمر خودش کاوین داد

بعد از این دست من و دامنِ سروِ لب جوی          خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

در کف غصه دوران دل حافظ خون شد              از فراق رخت ای خواجه قوام الدین ، داد

**********

پ ن: بلاگفا مثلا درست شده! اما چه فایده ؟برگشته به اسفند 92!!!! یعنی وقتی که سپید مشق کوچولوی ما ، یه طفل 5 ماهه بیش نبود!!!(روله روله روله .....)گریهگریهگریه هنوز به حرف زدن نیفتاده بود بچه ام! تازه داشت قانّ و قون می کرد! گریه

کاش یه پشتیبان ازش گرفته بودم!

۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۲:۰۱
سپیدار

گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم

از عشق بپرهیزم پس با چه درآمیزم؟

*****

القای شور و اشتیاق و ایمان از وظایف حتمی و واجب یک دستگاه تربیتی است . پیشوایان تعلیم و تربیت باید بخواهند و بتوانند چنین شعله فروزانی را در دل و جان آموزگاران روشن سازند . ص129

♣ ♣ ♣ ♣ ♣

" به اجاقت قسم" خاطرات آموزشی محمد بهمن بیگی ، انتشارات نوید شیراز

خاطرات منظم (از نظر توالی زمانی)نویسنده  ، از فکر تأسیس مدارس عشایری ، از شگردها و ترفندهاش تا عملی شدن این ایده تو ایلات و عشایر استان فارس تا تأسیس دانشسرای عشایری ، هنرستان و دبیرستان و شبانه روزی عشایری ، هنرستان قالی بافی ، مؤسسه تربیت مامای عشایری ، .... تا آموزش عشایر کل کشور! (آدم باورش نمیشه پشت همه ی این کارا یه نفر باشه ! محمد بهمن بیگی بزرگ!) از گرفتاریها و موفقیت هاش که اولی کم نبود و دومی بیشماره ! از بازدیدهاش از مدارس و از اردوهای آموزشی و رقابتی درسی و هنری بچه های عشایر! پشتکار و عشق این مرد به کار و هدفش کم نظیره! عشقش به عشایر و مردم عشایر قشقایی و بویر احمدی و ... حد نداره! ؛ عشقی که قطره قطره تو جان خواننده هم میریزه و پس از تموم کردن کتاب ها ، می بینی تو هم عاشق ایلات و عشایر ایران هستی!

این معلم بزرگ عشایر ، طوری از مدارس ایلی و معلمها و شاگردان مدرسه تعریف می کنه و چیزهایی از کار اونا میگه که صدبار گفتم و آخر کتاب نوشتم: عاااااااااااااااااااااااااااااالی ، اگه معلمان عشایر و ایلی رو معلم بدونیم ما هیـــــــــــــــــــــچیم ، هیچ! (مؤدبانه ی "باید بریم غاز بچرونیم! )

مدارس و معلمانی که حتی بعضی بزرگان لشگری و کشوری استان هایی که مدارس عشایری داشتند هم با ترفندهایی بچه هاشون رو به جای مدارس شهری و خاص به چادرهای عشایر می بردن تا پای درس معلم ایلیاتی این مدارس بنشینند! 

۱ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۷
سپیدار

چند روز قبل از شروع نمایشگاه کتاب بود که دیدم لیست کتابایی رو که یه سال بود جمعش می کردم، گم کردم. از دوستان وبلاگی خواستم اگه پیشنهادی ، لیست اضافه ای چیزی دارن دریغ نکنن! خلاصه با کمک دوستان، لیست تقریبا بلندبالایی آماده شد.

یکی از دوستان خوب و همراهان قدیمی وبلاگ(مرحوم سپید مشق بلاگفا! رضی الله عنه! ) چندتایی پیشنهاد داد که یکیش "اگر قره قاج نبود" بود!*

تو نمایشگاه ، کتاب رو تو انتشارات نوید شیراز پیدا کردم . از همون نویسنده یعنی آقای محمد بهمن بیگی ، چندتا کتاب دیگه هم بود که دو تا اسم چشمم رو گرفت: "بخارای من ، ایل من" و "به اجاقت قسم" ! از اونجایی که نمیخواستم خیلی بیشتر از لیست بخرم ، مجبور به انتخاب شدم و کتاب "به اجاقت قسم" رو که صفحه ی اولش نوشته بود :"خاطرات آموزشی" برداشتم! در حالیکه اسم دومی هنوز داشت بهم چشمک میزد!(خدایی اسم قشنگی نیست؟: بخارای من ، ایل من! )

پنجشنبه ی همون هفته هم که عازم سفر اصفهان بودیم ، خوندن "به اجاقت قسم" رو تموم کردم . در انتهای کتاب از زبون خانم دکتری ، خوندن "بخارای من ، ایل من" به همه ، به ویژه معلمان پیشنهاد شده بود! آه از نهادم براومد!... زمان نداشتم ! سه روز به پایان نمایشگاه مونده بود و چند ساعت دیگه هم ما راهی سفر بودیم ... ولی خدا یارم بود و همسر برادرم آخرین روز نمایشگاه ، برام گرفتتش!لبخند

هر سه کتاب فوق العاده شیرینند و در عرض همین کمتر از دوماه هرکدوم رو تقریبا دوبار خوندم !متعجب

اول اینکه : جناب بهمن بیگی ، بنیانگذار آموزش عشایر کشورند با قلمی به شدت تصویری ؛ و توصیفی به شدت دل انگیز! طوری از ایلات و عشایر ، از طبیعت و زندگیشون ، از بچه ها و آموزش اونا و از معلمهای ایل حرف میزنه که دل تو سینه ی آدم نمی مونه! و من متأسف و شرمنده از اینکه چرا تا حالا اسم ایشون رو نشنیده بودم! کلیپی هم از سخنرانی ایشون تو اینترنت یافتم که پیشنهاد می کنم ببینید و بشنوید. اینجا  و اینجا

دوم آنکه : من خوندن هر سه کتاب رو به همه و خوندن همه رو - با تأکید مؤکد روی "به اجاقت قسم" - به معلما و همکارای خوبم پیشنهاد می کنم!

ترتیب خوندنش هم به نظرم اینطوری باشه بهتره:

1-اگر قره قاج نبود(تقریبا زندگی نامه ی آقای بهمن بیگی؛ برای آشنایی با نویسنده و پیشینه اش! )

2-به اجاقت قسم (خاطرات تأسیس  و اداره ی مدارس عشایری و دیگر فعالیت هاشون )

3- بخارای من ، ایل من ( مجموعه داستان کوتاه با پس زمینه ی ایلات و عشایر )

**********

* یاد اون لطیفه ی بامزه ی لُری درباره ی 3 درخت نیفتادین؟ همون که آخرش میگه : اونی که بید نبید وسط اون دوتایی که بید بید بید!خنده

۲ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۵
سپیدار