سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

به اجاقت قسم

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ق.ظ

گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم

از عشق بپرهیزم پس با چه درآمیزم؟

*****

القای شور و اشتیاق و ایمان از وظایف حتمی و واجب یک دستگاه تربیتی است . پیشوایان تعلیم و تربیت باید بخواهند و بتوانند چنین شعله فروزانی را در دل و جان آموزگاران روشن سازند . ص129

♣ ♣ ♣ ♣ ♣

" به اجاقت قسم" خاطرات آموزشی محمد بهمن بیگی ، انتشارات نوید شیراز

خاطرات منظم (از نظر توالی زمانی)نویسنده  ، از فکر تأسیس مدارس عشایری ، از شگردها و ترفندهاش تا عملی شدن این ایده تو ایلات و عشایر استان فارس تا تأسیس دانشسرای عشایری ، هنرستان و دبیرستان و شبانه روزی عشایری ، هنرستان قالی بافی ، مؤسسه تربیت مامای عشایری ، .... تا آموزش عشایر کل کشور! (آدم باورش نمیشه پشت همه ی این کارا یه نفر باشه ! محمد بهمن بیگی بزرگ!) از گرفتاریها و موفقیت هاش که اولی کم نبود و دومی بیشماره ! از بازدیدهاش از مدارس و از اردوهای آموزشی و رقابتی درسی و هنری بچه های عشایر! پشتکار و عشق این مرد به کار و هدفش کم نظیره! عشقش به عشایر و مردم عشایر قشقایی و بویر احمدی و ... حد نداره! ؛ عشقی که قطره قطره تو جان خواننده هم میریزه و پس از تموم کردن کتاب ها ، می بینی تو هم عاشق ایلات و عشایر ایران هستی!

این معلم بزرگ عشایر ، طوری از مدارس ایلی و معلمها و شاگردان مدرسه تعریف می کنه و چیزهایی از کار اونا میگه که صدبار گفتم و آخر کتاب نوشتم: عاااااااااااااااااااااااااااااالی ، اگه معلمان عشایر و ایلی رو معلم بدونیم ما هیـــــــــــــــــــــچیم ، هیچ! (مؤدبانه ی "باید بریم غاز بچرونیم! )

مدارس و معلمانی که حتی بعضی بزرگان لشگری و کشوری استان هایی که مدارس عشایری داشتند هم با ترفندهایی بچه هاشون رو به جای مدارس شهری و خاص به چادرهای عشایر می بردن تا پای درس معلم ایلیاتی این مدارس بنشینند! 

حسرتی که تا آخر تو دلم موند این بود که کاش از راه و روش معلمان عشایر هم می گفت ، یا کاش کتابی هم از خاطرات اون معلمان ایلی به دستم برسه که بدونم چطور به قول بهمن بیگی ، معجزه می کردن . روش کارش چطور بوده که تو کلاسهای چندپایه ی 30 نفری ،40 نفری و 50 نفری به همچین درجه ای از موفقیت میرسیدن؟! طوری که با اشاره به سندی تو کتاب اومده :

"ملاحظه می کنیم که در اکثر موارد رتبه امتیاز مدارس عشایری و مدارس ممتاز در یک ردیف هستند و مدارس شهری ، روستایی و سپاهی[سپاه دانش ] در ردیف های پایین تر قرار می گیرند." ص49

کاری که خارج از توان بیشتر ما معلماست . ما در کلاسهایی تک پایه و در بیشتر موارد با دانش آموزان کمتر و سختی های کمتر ! نتیجه ی به مراتب کمتر از اون معلمها می گیریم!

بخش هایی از کتاب " به اجاقت قسم":

* وای به حال قوم و قبیله ای که برای کار ناکرده کارنامه درخشان صادر می کند.

وای به حال قوم و قبیله ای که جعل اسناد مالی را جرم و جنایت می شمارد ولی اسناد مجعول علم و معرفت را معتبر می پندارد!ص38

*****

* هیچیک از ایلات ایران به اندازه قشقایی حرکت نمی کند ، راه نمی رود ، بار نمی بندد ، بار نمی گشاید ، کوه و بیابان نمی پیماید . ایل قشقایی اینهمه ستم را بیهوده نمی کشد . این ایل در پی بهار است ، بهاری پایدار و جاویدان ، بهاری از لب دریا تا قله های دنا!ص92

*****

* زبان فارسی ، زبانی است جادوگر و افسونکار . زبانی است به نرمی حریر و سختی فولاد...

من گمان می کنم که قسمت مهمی از راز بقای زبان فارسی در ذات و طبیعت خود این زبان نهفته است . کلماتش کوتاه و نرم و شیرین است . این کلمات دعوایی با هم ندارند . به یکدیگر انس و الفت می ورزند . به راحتی در آغوش هم قرار می گیرند ، می غلطند ، می لغزند ، با هم بازی می کنند و از بازی ها ، نرمش ها و لغزش های خود آهنگی مطبوع به وجود می آورند و تکلم را به ترنم نزدیک می سازند .ص139

*****

* در یکی از شب ها با کسان خود بر سر سفره شام بودیم . برق خانه خاموش شد . گویا فیوز پریده بود . شمعی روشن کردیم و به سرعت جوانک همسایه را به کمک خواستیم . آمد و باز هم با همان انگشتان هنرمند فیوز را اصلاح کرد و خانه را غرق نور ساخت.

از او دعوت کردم که بر سر سفره بیاید . پذیرفت . پس از صرف شام از او خواهش کردم که لامپ سوخته چراغ مطالعه ام را عوض کند . همینکه چشمش به انبوه کتاب هایم افتاد با لبخندی طعنه آمیز پرسید:" شما با اینهمه کتاب که خوانده اید و می خوانید از عهده تعویض لامپ چراغتان هم بر نمی آیید؟!" جواب مناسبی نداشتم . شرمنده شدم .ص205

*****

*شهر پر کرشمه شیراز حساب فصل ها را بر هم زده است . مثل اینکه جز بهار فصل دیگری ندارد . بادام بُنَش در بهمن ماه می شکفد و نارنجش در اسفند عطر می پاشد.ص224

*****

*با ورود وزیر و همراهان شور و هیجان دانش آموزان دو چندان شد . هلهله در گرفت ، کودکی ، بی آنکه از کسی اجازه بگیرد به پیشواز هیئت دوید و فریاد کشید:

وه چه خوب آمدی صفا کردی

چه عجب شد که یاد ما کردی

قرائت این شعر به عنوان خیرمقدم یکی از راه و رسم های دبستان های ایلی بود.

به زودی آزمایش ها و نمایش های کودکان آغاز گشت . غوغایی بر پا کردند . برای رسیدن به تخته سیاه قدم برنمی داشتند . پروا می کردند . برای جواب به پرسشها آرام و قرار نداشتند . خط عده ای از آنان انسان را به یا خطاطان می انداخت . کلمات را با نقطه های قشنگ می آراستند ، نقطه ایی به شکل لوزی های منظم . قرائت اشعار و متون کتابهای فارسی فصیح و ادیبانه بود . لغت مشکلی در کتابها نبود که بچه ها نه فقط معنی بلکه مشتقات و هم خانواده های آنها را ندانند . عملیات حساب سریع و سحرآسا بود . ضرب های چند رقمی به دست کودکان کلاس دوم به یک چشم بر هم زدن صورت می گرفت . به نو آموزی ارقامی داده شد که جمع کند . برآشفت که اینها کم و کوچک است و آنگاه خود ارقامی درشت بر آنها افزود و عمل کرد.

ترسیم اشکال هندسی و تصاویر علوم طبیعی به وسیله داش آموزان کلاسهای بالا تعجب همه را برانگیخت . کنفرانس ها ، مشاعره ها و نمایش های کوتاه آنان ، برگرفته از کتابهای درسی دور از انتظار بود . ولی روحیه شاد و خرسند و بی پروایی دانش آموزان بود که حتی بیش از پیشرفت های درسی ، وزیر و اعضای هیئت را مجذوب کرد . از من در ای باره توضیح خواستتند . عبارتی را که بر مقوایی سفید ، آویخته از آستر کرباسی یکی از چادرها نوشته شده بود برایشان خواندم :

"طلای شهامت را با پشیز سواد مبادله نکنیم."ص228

*****

"مگر به زلف تو آویزم ای امید زوال

که رشته های دگر استوار باید و نیست"

خلاصه کتاب معرکه ایه ! بخونید ضرر نمی کنید!لبخند

پ ن: همین جا از آقای نگهداری بابت آشنا کردن ما با جناب بهمن بیگی تشکر و قدردانی می کنم!

نظرات (۱)

۰۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۱۲ ابوذر شهریاری
واقعا که مطالب بسیار ارزنده ای در کتابهای این بزرگوار نهفته است باشد که همه روشنفکران ، مسئولان و صاحبان قلم از آن استفاده نمایند .
پاسخ:
سلام
بله همینطوره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی