سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الکس هیلی» ثبت شده است

بعد از 23 روز بالاخره خوندن کتاب " ریشه ها" رو تموم کردم. تو این 23روز، کتاب رو همراه خودم به سفر غرب و شرق کشور هم بردم بلکه تو زمان بیکاری بخونمش . تو سفر کردستان چند صفحه ای تونستم بخونمش ولی تو سفر مشهد حتی وقت نکردم از چمدون درِش بیارم.

تا اینکه بالاخره بامداد امروز تموم شد.

ریشه ها کتاب فوق العاده ایه! اینقدر خوب که حیفه کتابخونهای حرفه ای نخونندش!( میگم کتابخونهای حرفه ای ، چون کتاب از مقدمه تا انتها بیش از 700 صفحه است . اونهم با قلم تقریباً ریز ، هر صفحه 33 خط! پس خوانندگان قصه های کوتاه و عاشقان پیامک و پی ام و شاید خوانندگان رمانهای آبکی نویسندگانی چون فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی، م.مؤدب پور ، دنیل استیل و امثالهم حوصله ی خوندنش رو نداشته باشند.) اما مطمئنم کتابخونهای حرفه ای از خوندن این رمان لذت خواهند برد!

ریشه ها نوشته ی الکس هیلی ترجمه علیرضا فرهمند کتابهای جیبی انتشارات امیرکبیر

ریشه ها, الکس هایلی

هنگامیکه الکس هیلی بچه بود و در تنسی می زیست ، مادربزرگش اغلب داستانهایی برای او تعریف می کرد ، داستانهایی که به هفت نسل پیش از الکس ، و به جد او برمی گشت که لقب "آفریقایی" را داشت . مادربزرگ می گفت ، "آن مرد ، که در آنسوی اقیانوس و در دره ی رودی به نام "کامبی بولونگو" می زیسته ، روزی به جنگل رفته بود تا تنه ی درختی را بکند و برای خود طبل بسازد . در آنجا ، چهار مرد به او حمله کردند ، کتکش زدند ، به زنجیرش کشیدند و او را به کشتی پر از برده ای بردند که به آمریکا می رفت ."

الکس هیلی ، تا زمانی که به سن جوانی رسید و نویسنده شد ، همچنان خاطره ای بسیار زنده از قصه های مادربزرگ داشت . از این رو تصمیم گرفت به جستجو و کاوش بپردازد تا درستی این قصه ها را اثبات کند.

در  عرض دوازده سال ، تقریباً ششصدهزار کیلومتر را در سه قاره ی جهان پیمود ، و سرانجام نه تنها موفق شد نام اصلی "افریقایی" را ،که جدّ هفتم او بود (و کونتا کینته نامیده میشد) پیدا کند ، بلکه حتی محل دقیق زندگی او را پیدا کرد، که دهکده ی ژوفوره در گامبیاست . کونتا کینته را در سال 1767 از این محل ربودند و به مریلند امریکا بردند و به یک کشاورز ویریجینیا فروختند.

الکس هیلی ، در جریان پژوهش های خود، در 29 سپتامبر 1967 به بندر آناپولیس رفت که درست دویست سال پیش ، کونتا کینته (همراه 3265 دندان فیل ، 1850 کیلو موم ، 400 کیلو پنبه ، 32 اونس طلا و 98 برده ی دیگر) در آن پیاده شده بود . و بدینگونه بصورت جدّ شش نسل سیاه "امریکایی" درآمده بود که به فعالیت های زیر اشتغال داشتند :

باربر ، آهنگر ، چوب فروش ، پیش خدمت قطار ، وکیل دعاوی ، مهندس معمار و سرانجام نویسنده ی کتاب ریشه ها .

اما ریشه ها از یک قصه ی خانوادگی فراتر می رود . سرگذشت 25 میلیون سیاه امریکایی را بازگو می کند و به آنان هویت و میراثی فرهنگی را پس می دهد که بردگی از آنان گرفته بود . از این گذشته ، مخاطب کتاب نه فقط سیاهان و سفیدها ، بلکه مردم همه ی کشورها و همه ی نژادها هستند . زیرا داستانی که هیلی تعریف می کند ، گویاترین شاهد نیروی شکست ناپذیر و رام نشدنی روح انسان است . (متن پشت جلد کتاب ریشه ها)

************ 

۴ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۰۵
سپیدار