سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

خدا در ♡ ماست

پنجشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ق.ظ

یک روز قبل از آموزش نشانه ی "خ" به بچه ها شکلات دادم و ازشون خواستم یه جای خوب پنهانش کنند و به هیچ کس نشونش ندن  ، حتی به پدر و مادرشون ! و بعد ببرن جایی بخورنش که هیچ کسِ هیچ کس نبیندشون ! هر کس تونست بخوره ، کاغذش رو فردا بیاره و اگه نتونست بخوره ، خود شکلات رو بیاره تا من بگم کجا بره بخوره !

شروع کردن به سین جیم کردن که چرا ؟ اگه مامان پرسید امروز چه کار کردین هم نگیم؟ و من: نه دیگه ! درباره ی شکلات هیچی نگین تا فردا ! 

حتی یکی پرسید : حتی خدا هم نبینه؟!!!! که من برای خراب نشدن برنامه ام ، گفتم خودت میدونی ، هیچ کس هیچ کس ! و خلق الساعه یه قانون صادر کردم که تا فردا کسی درباره ی این شکلات چیزی از من نپرسه !!!

زنگ آخر و بعد از تعطیلی مدرسه ، وقتی نماینده ی اولیا به خاطر کاری اومد تو کلاس ، یکی از دانش آموزا قبل از رفتن اومد پیشش و شنیدم که بهش می گفت: ما امروز یه چیزی رو نباید به هیچ کس بگیم ، به هیچ کس !

*********

دیروز اول وقت از بچه ها خواستم شکلاتها یا پوست اون رو بگذارن روی میز. به جز 3-4 نفر بقیه خورده بودن. اول از اونایی که خورده بودن ، پرسیدم کجا خوردن. که جوابهایی مثل تو اتاقم ، تو حموم ، دستشویی ، روشویی ، تو کمد ، زیر پتو و زیر میز و ... دادن !

یکی گفت رفته تو روشویی خورده و مسواک زده اومده بیرون !

یکی دو نفر تو همون کلاس وقتی من حواسم نبود خورده بودن !

گفتم ببینم اونایی که نخورده بودن چه جوابی دارن که گفتن هیچ جا رو پیدا نکردن و مامانشون میدیده ! تازه یکی شون مشکلش این بود که چون کیفش پیش مامانش بوده نمیتونسته کاغذ شکلاتش رو تو کیفش بگذاره !

بعد قصه ی معلمی رو گفتم که به بچه های کلاسش شکلات میده تا برن جایی بخورن که هیچ کس نبیندشون - و یکی از اونا شکلاتش رو نمی خوره و میگه خدا همه جا بود - (خب نمی شد اون قصه رو تعریف کنم که استادِ مرغ میده شاگرداش تا تو جایی که کسی نبیندشون سر ببُرن !)

بعد ازشون خواستم دست راستشون رو رو قلبشون بگذارن و ببینن قلبشون میگه :خدا ، اینجاست ، خدا ، اینجاست ....

بهشون گفتم هر وقت خسته شدن و احساس کردن تنهان دستشون رو بگذارن رو قلبشون و به خودشون بگن "خدا توی قلب ماست "!

بعد با کاغذ شکلاتشون پاپیون درست کردن و به دفتر کارشون چسبوندن و چون هنوز کلمه ی قلب رو بلد نیستن بنویسن زیر پاپیون نوشتن :

"خدا در ماست "

۹۴/۱۱/۰۸

نظرات (۶)

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۰ کلبه الفبا

واای خدای من خیلی احساسی بود 

بغضم گرفت 

چه کار جالبی بود

پاسخ:
سالهای پیش که شکلاتش رو خودم میخریدم سعی می کردم یه شکلات خوشگل و خوشرنگ و خوشمزه بخرم که بچه ها دوسش داشته باشند ، امسال خودم نتونستم تهیه کنم و مادر یکی از بچه ها خرید و این شکلاتا خیلی برا بچه ها جالب نبود ! یه کم کیفیت طرح  اومد پایین      ؛))))
۰۹ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۴ روزهای دوست داشتنی
بیا گناه کنیم !
آنجا که خدا نباشد .
پاسخ:
"الم یعلم بان الله یری"
...
خیلی خوبه که خدا هست ! بودن خدا یعنی هیچ کس "تنها" نیست   :)
سلام خییییییییییییییییلی عاااااااااااالی بود. اینقدر جالب بود که دست جیغ هورااااااااا گفتم تو خونمون
پاسخ:
سلام
اینقدر خوب بود این دست جیغ هورااااااااتون که از این فاصله هم شنیدم و خوشحال شدم  :))
سلام خانوم جان!
چه پست حال خوب کنی!
تیتر عنوانش حال خوب کن تره!
...
وقتی شروع به خوندن کردم، یاد داستانِ افتادم، وقتی به اون جایی رسیدم که فقط سه چهار نفر نخورده بودن گفتم عجب بچه هایی! رو دستِ ورژن اصلی داستان بلند شدن آخه اونجا فقط یه نفر بود! D:
دنیا بدون بچه ها و سادگیاشون غیر قابل تحمله!
پاسخ:
سلام عزیزم
😊 
به قول امام محمد باقر علیه السلام:  "دل" حرم خداست و در این حرم و حریم نباید غیر از خدا راه یابد !
...
عوضش تو داستان اصلی همون یه نفر هم فهمیده بود برای چی نباید سر مرغش رو ببره !!!  کوچولوهای من یا شکلاتشون رو گم کرده بودن یا حتی به فکرشون نرسیده بود برن تو حموم ، دستشویی کلک شکلاتشون رو بکنن ! :))
البته همون روزی که پرسیدن "حتی خدا هم نبینه؟" نشون دادن از ورژن اصلی باهوش ترن !
"دنیای بچه ها "  حتی قشنگتر از " دنیای با بچه ها" ست ! کاش دنیا ، دنیای بچه ها بود !
واقعا ایول داری خانم معلم. چقدر خوشبحال شاگرداته...
معلم کلاس اول ما همیشه پایین نمره هامون مینوشت:" خداوند صابران را دوست دارد". ما هم باید مینوشتیم. کلی بچه شهید شاگردش بودن ... نمیدونم خودش میدونه این جمله چطور ما رو فولاد آبدیده کرده یا نع.. خدا حفظش کنه. خدا حفظت کنه.
پاسخ:
خوش به حال معلمتون :)
خوش به حال شما :)
واااااااااااااااو 
سپیدار جان مثل همیشه عاااااااااااااااااااااااااااالی 
خدا قوت 
پاسخ:
متشکرم
شما هم مثل همیشه پر انرژی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی