یکی "قلب"ی بیاراید ... تو پنداری که "زر" دارد
يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ب.ظ
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند
پ ن:
بازار پر شده ست از قلب های "قلب" !
سنگ محک کجاست؟!!!!!!!!
۹۴/۱۱/۰۴
«ملک الشعرای بــهار »
دارم دوباره کویر رو میخونم ، معلم شهید چه زیبا گفتند : صفای اهورایی آن همه زیبایی ها، به این علم عدد بین مصلحت اندیش آلود .
شکوه و تقوی و شگفتی و زیبایی شورانگیز طلوع خورشید را باید از دور دید. اگر نزدیکش رویم از دستش دادهایم! لطافت زیبای گل در زیر انگشتهای تشریح میپژمرد! آه که عقل اینها را نمیفهمد!
***
پ.ن : با سلام !
البته با اجازه من مطلبتون رو از دیدگاه خودم تعبیر کردم ، ازونجا که خیلی دلم پر بود از آلودن صفاهای اهورایی به این علم عددبین و نبودن همراه و همدرد ...
یا در کل همان :
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد ...