به نام خدا بسم الله
برای تقویت حافظه ی بچه ها ، یه قصه ی فولکلور درباره ی "بسم الله الرحمن الرحیم " براشون تعریف کردم و ازشون خواستم که قصه رو تو خونه برا مامان و باباشون تعریف کنن . والدین هم قصه ای که بچه ها تعریف می کنند رو تو یک یا چند تا برگه بنویسند و اگه خواستن به شکل کتاب دربیارن و بعد بچه ها برا اون کتاب تصویر سازی کنند .
نتیجه خیلی بهتر از اونی بود که فکر می کردم . فقط باید دفعه ی بعد یادآوری کنم ، بعضی از اولیا دست تو قصه ی بچه ها نبرند و کلمات و جملات اونا رو بنویسند و با کلمات قلمبه سلمبه ، قصه رو از حالت بچه گونه درنیارن .
موقع تعریف قصه معمولاً کلمات و توصیف هایی رو به کار می برم که بچه ها بخندن و یادشون بمونه و بعد تو کتاب قصه ها می بینم اشاره ای به اونا شده یا نه ؟ معمولا اولیایی که دست تو قصه نمی برن اون قسمت ها رو هم می نویسند و سانسور نمی کنند !!!
خلاصه ی قصه ی بسم الله الرحمن الرحیم:
زنی برای انجام هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم می گفته و شوهرش که از این کار اون ناراحت می شده ، نقشه میکشه حالِ زنش رو بگیره! یه سکّه بهش میده و میگه یه جای امن بگذاره . زن با بسم الله تو صندوقچه می گذاره . مرد یواشکی سکّه رو برمی داره و به دریا می اندازه . بعد از چند روز مرد ماهی می خره و زنش موقع تمیز کردن ، سکّه رو پیدا می کنه . وقتی مرد سکّه رو طلب می کنه ، همشرش سکّه رو بهش میده و طبق معمول همه ی قصه های happy end مرد متنبه میشه و خودش هم برا آغاز هر کاری بسم الله میگه!
(فقط باید موقع تعریف قصه ، پیاز داغ ماجرا رو زیاد کرد و ادای زن و مرد داستان رو قشنگ و بامزه درآورد.)