هستیِ هستی هستی و هستی ز هستِ توست

عقل گوید شش جهت حدّست و بیرون راه نیست

عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

مولانا

پ ن: معلومه تو دل همه ی آدمها رنگ و اثری از "عشق" هست که حتی تو بدترین و ناامیدکننده ترین موقعیت ها ، وقتی که به نظر هیچ راه و روزنه ی امیدی متصور نیست ، باز یه چیزی، خیالی ، وهمی ، تو دل آدمی زاد سر بر میاره و پاهای ناتوانش رو به ایستادن و رفتن ترغیب می کنه! یه چیزی که آدم رو به زندگی امیدوار می کنه . چیزی ضروری تر از آب و هوا و غذا !