سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بخارای من ایل من» ثبت شده است

وه چه خوب آمدی صفا کردی

چه عجب شد که یاد ما کردی

بی وفایی مگر چه عیبی داشت

که پشیمان شدی وفا کردی

شب مگر خواب تازه ای دیدی

که سحر یاد آشنا کردی*

"بخارای من ، ایل من" ، مجموعه 19 خاطره و داستان کوتاهِ که هر کدوم به نوعی به ماجراها و آداب و رسوم عشایر می پردازه . داستانهایی که هر کدوم غم یا شادی خاص خودشون رو دارن!

مثلا تو قصه "بوی جوی مولیان" طوری از ایل و زندگی ایلی ، از طبیعت و کوه و صحرای اون تعریف می کنه که دل همچو منی ، ایل و عشایر ندیده ، رو میبره! یا غمی که تو "آل" موج میزنه خیلی خاصه! غم مادری ایلی ، ایلی که"با آن همه مادر رشید ، دختر را حقیر می شمرد!" ؛ یا درباره ی عشق پیرمرد به اسب زیبا و اصیلش "ترلان"که می مونی آیا اون عشق ارزش این تاوان رو داشت؟ ؛ "ایمور" تو رو انگشت به دهان میگذاره از بازی روزگار و" شیرویه" بی رحمی زندگی طبقاتی ایل رو شیرفهمت می کنه! تو "شکار ایلخانی و شیرزاد" و "عبور از رود" اینقدر توصیف مکان ها و اتفاقات ، تصویری و خیال انگیزه که حیرون می مونی از این همه دقت و ظرافت و ریزبینی!

۱ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۵
سپیدار

چند روز قبل از شروع نمایشگاه کتاب بود که دیدم لیست کتابایی رو که یه سال بود جمعش می کردم، گم کردم. از دوستان وبلاگی خواستم اگه پیشنهادی ، لیست اضافه ای چیزی دارن دریغ نکنن! خلاصه با کمک دوستان، لیست تقریبا بلندبالایی آماده شد.

یکی از دوستان خوب و همراهان قدیمی وبلاگ(مرحوم سپید مشق بلاگفا! رضی الله عنه! ) چندتایی پیشنهاد داد که یکیش "اگر قره قاج نبود" بود!*

تو نمایشگاه ، کتاب رو تو انتشارات نوید شیراز پیدا کردم . از همون نویسنده یعنی آقای محمد بهمن بیگی ، چندتا کتاب دیگه هم بود که دو تا اسم چشمم رو گرفت: "بخارای من ، ایل من" و "به اجاقت قسم" ! از اونجایی که نمیخواستم خیلی بیشتر از لیست بخرم ، مجبور به انتخاب شدم و کتاب "به اجاقت قسم" رو که صفحه ی اولش نوشته بود :"خاطرات آموزشی" برداشتم! در حالیکه اسم دومی هنوز داشت بهم چشمک میزد!(خدایی اسم قشنگی نیست؟: بخارای من ، ایل من! )

پنجشنبه ی همون هفته هم که عازم سفر اصفهان بودیم ، خوندن "به اجاقت قسم" رو تموم کردم . در انتهای کتاب از زبون خانم دکتری ، خوندن "بخارای من ، ایل من" به همه ، به ویژه معلمان پیشنهاد شده بود! آه از نهادم براومد!... زمان نداشتم ! سه روز به پایان نمایشگاه مونده بود و چند ساعت دیگه هم ما راهی سفر بودیم ... ولی خدا یارم بود و همسر برادرم آخرین روز نمایشگاه ، برام گرفتتش!لبخند

هر سه کتاب فوق العاده شیرینند و در عرض همین کمتر از دوماه هرکدوم رو تقریبا دوبار خوندم !متعجب

اول اینکه : جناب بهمن بیگی ، بنیانگذار آموزش عشایر کشورند با قلمی به شدت تصویری ؛ و توصیفی به شدت دل انگیز! طوری از ایلات و عشایر ، از طبیعت و زندگیشون ، از بچه ها و آموزش اونا و از معلمهای ایل حرف میزنه که دل تو سینه ی آدم نمی مونه! و من متأسف و شرمنده از اینکه چرا تا حالا اسم ایشون رو نشنیده بودم! کلیپی هم از سخنرانی ایشون تو اینترنت یافتم که پیشنهاد می کنم ببینید و بشنوید. اینجا  و اینجا

دوم آنکه : من خوندن هر سه کتاب رو به همه و خوندن همه رو - با تأکید مؤکد روی "به اجاقت قسم" - به معلما و همکارای خوبم پیشنهاد می کنم!

ترتیب خوندنش هم به نظرم اینطوری باشه بهتره:

1-اگر قره قاج نبود(تقریبا زندگی نامه ی آقای بهمن بیگی؛ برای آشنایی با نویسنده و پیشینه اش! )

2-به اجاقت قسم (خاطرات تأسیس  و اداره ی مدارس عشایری و دیگر فعالیت هاشون )

3- بخارای من ، ایل من ( مجموعه داستان کوتاه با پس زمینه ی ایلات و عشایر )

**********

* یاد اون لطیفه ی بامزه ی لُری درباره ی 3 درخت نیفتادین؟ همون که آخرش میگه : اونی که بید نبید وسط اون دوتایی که بید بید بید!خنده

۲ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۵
سپیدار