سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

"تارا" کوچولوی ما یک سال و هفت ماهشه! 

چند روز پیش تلویزیون داشت سریال " آوای باران " رو پخش می کرد.  رسید به صحنه ای که باران  داشت گریه می کرد! 

با شنیدن صدای گریه ، تارا یه دفعه از جاش بلند شد رفت جلوی تلویزیون و با اشکی که کم مونده بود از چشاش بریزه گفت:

گریه نکن عسیسم!!!

۰ ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۰
سپیدار

یارو ، دیروز ، تو یه پستی که 2 ماه پیش گذاشته بودم ، کامنت گذاشته که برم  از وبلاگش بازدید کنم!!!

 یکی دیگه یه متن ادبی پیامکی گذاشته و زیرش نوشته : آپمممممم!!! یعنی به احتمال 99/5 درصد اصلا مطلب رو نخونده!!!

رفتم به وبلاگش سر زدم ، همون اول گذاشته:

اگه دوست داشتین یه کامنتی بذارین و آدرس هم بذارین تا ما هم بهتون سربزنیم. اما اونایی که میان و بدون اینکه مطلب رو بخونن یه کامنت میذارن و میرن خواهشا کامنت اینجوری نذارین ما گدای کامنت شما نیستیم احترام بذار به نوشتم و تا آخر بخونش بعد کامنت بذار یا اصلا نخونده برو چون بعد این دیگه کامنتهای مسخره مثل(ممنون به وبم سر زدین-اومدم خوب بود و ...)تایید نخواهد شد.

أى رو تو برم . . . هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــى!

۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۱۳
سپیدار

 من ز جنس پیچکم . . . 

اما دریغ

در مسیر باد می رویانی ام!

۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۴۴
سپیدار

شعری که این روزها ، مدام با خودم تکرار می کنم!

این بیت  "ناصر فیض " که سر در وبلاگ "دختری از ایران " حک شده:

مرگا به من که با پر طاووس عالمی

یک موی گربه وطنم را عوض کنم

۰ ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۳۵
سپیدار

امروز رفته بودم بازار ، برای خرید و گردش!

تو یکی از پاساژها، یه دفعه خانومی به اسم صدام کرد: خانوم ... ؟

برگشتم . یه خانوم ، یه پسر 17-18 ساله و یه دختر 14-15 ساله!

پسر: خانوم مدرسه هاشمی ، یادتونه؟!!

ته چهره اش یادم بود ولی اسمش . . . نه! 

اسمش امید بود . امید.س . امید ، مادر و خواهرش

امید  کلاس اول دبستان شاگردم بود. هنوز چشمهای درشت و حرف زدن با مزه اش یادمه ! 

امید کارت دانشجویی شو در آورد داد دستم ؛ دانشجوی حسابداری ! همراه درس خوندن ، تو پاساژ هم کار می کرد! 

خیلی خیلی خیلی از دیدنش خوشحال شدم! هم از اینکه دانشجو بود ، هم از این که کار می کرد!  و مهمتر از اون این که بچه ی سر به راه و مؤدبی بود!

یه چیزهایی از کلاس اولش گفت که من یادم نمی اومد! از گریه هاش و ستاره گرفتنهاش! از دوستهاش و از فوت یکی از دوستهاش که شاگردم نبود.

حس خیلی خوبیه!

اینقدر از دیدنش ذوق کردم که یادم رفت خیلی چیزها ازش  بپرسم! اگه وقت کنم یه سر به فیلم جشن الفبای اردیبهشت 81 می زنم!

۰ ۰۳ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۱
سپیدار

بختت نه سپید است و نصیبت نه سیاهی

محکوم به مرگی چه بخواهی چه نخواهی

کو عشق که ما را برساند به رسیدن

کو تیغ که ما را برهاند ز تباهی

آبی به شهیدان عطشناک ندادیم

مردند لب شط فرات آن همه ماهی

ای کشته ترحّم کن و ای تشنه تبسّم

ای ناله شهادت شو و ای گریه گواهی

سنگم بزن ای دوست، دلم میکده اوست

 ما را بشکن آینه ی ماست الهی

آن سوتر از این غمکده دریای وصالی ست

 عاشق شو و فارغ شو و سالک شو و راهی

درویشی ما سلطنت ماست، اگرچه!

دنیاست گدایی که رسیده ست به شاهی...

*****^^^^^*****^^^^^*****^^^^^*****

شعر "حکایت" از علیرضا قزوه

۰ ۰۲ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۴۹
سپیدار

چند وقته دارم به مادرهای شاگردام دقت می کنم! تو رفتارشون، طرز حرف زدنشون، پوشششون(چقدر ش!) نگرانی ها و علاقه هاشون و . . . 

مادرهای نسل جدید ، نسبت به مادرهای نسل گذشته محاسن و معایبی دارن! که درباره ی محاسنشون بعدا می نویسم . ولی معایبشون به نظر من نگران کننده است! و خلاصه اش این که : 

خیلی از مادرهای امروزی، شخصیت و نشانه های مادر بودن رو ندارن! 

دیدین دختر بچه ها چه عروسکهایی رو دوست دارن؟ و چطوری با عروسکهاشون رفتار می کنن؟ طرز رفتار مادرهای امروزی با بچه هاشون بیشتر شبیه رفتار یه دختر کوچولوی گنده است با عروسکش ، که این بار عروسکش ، زنده است! 

عروسکهایی که توقع و خواسته دارن، و مادرهایی که نمی دونن چطور و چقدر باید خواسته های اونا رو برآورده کنن! 

مادرهای امروزی بیشتر از دختر کوچولوها به ظاهر عروسکشون اهمیت میدن ! و به اندازه و یا کمتر از دختر بچه ها به روح و روان عروسکشون!!! 

 شاید یکی از دلایل این اتفاق (فقط یکی از دلایل) کوچک شدن بیش از حد خانواده هاست! 

مادرهای نسل قبل زیر نظر و با کمک مادر و مادربزرگ و خاله و عمه و ... بچه هاشونو تربیت می کردن و تنها نبودن. گنجینه ای از تجارب بزرگترها یاورشون بود. اگه جایی اشتباه می کردن، یا افراط و تفریطی تو کارشون بود ، از بزرگترها تذکر می گرفتن و اگه کمکی می خواستن بزرگترها و باتجربه ها در دسترسشون بودن و اشتباه ها زود جبران و یا اصلاح میشد! پدر و مادر های جوان و بی تجربه ، تو تربیت بچه هاشون تنها و دست خالی نبودن! 

ولی حالا یه نگاهی به دور و برمون بندازیم. زندگی ها آپارتمانی و خونه ها کوچیک و خانواده ها محدود به 2 ، 3 یا 4 نفر عضو!

 تو بیشتر ساختمونا و مجتمع ها ، حتی یه فرد با تجربه که جوونا باهاش رابطه داشته باشن و بهش اعتماد کنن، وجود نداره! همه ، زوج های جوان و تقریبا جوان! همه بی تجربه و همه خودشونو علامه ی دهر دون!

 همه تجربیاتی که طی نسلهای متمادی به دست اومده بود، از اول باید توسط هر شخص تجربه بشه، خوب و بد!

مادرهایی که با این محیط فقیر فرهنگی و آموزشی ، حتی یه کتاب خوب نخوندن و نمی خونن و یه برنامه ی خوب  ندیدن و نمی بینن! 

بیچاره بچه های امروز!!! بیچاره بچه های فردا!!!

خاطراتی از این  پدرها و مادرهای شاگردام رو به مرور می نویسم ، ان شاءالله

۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۴۴
سپیدار

یه سری شیعه پیدا شدن که نسخه شیعی وهابیت تشریف دارن!  

شیعه های بی شعوری که از حضرت علی علیه السلام هم غیرتی تر شدن! 

امروز تو سایت دوئل کلیپ شیعه های تقلبی رو دیدم. خیلی  خوب بود!

 اینم لینک دانلودش: 

کلیپ  شیعه های تقلبی 

۰ ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۵۸
سپیدار

قبلا می گفتم ،خوش به حال تازه مسلمونا، یعنی کسانی که خودشون اسلام رو پیدا کردن و با آگاهی شیعه بودن رو انتخاب کردن.

  اما الان خدا رو هزار مرتبه شاکرم که منت بر سرم گذاشته تا بین چند میلیارد جمعیت جهان ، جزء دویست ، سیصد میلیون نفری (عدد دقیق رو نمی دونم) باشم که شرف شیعه به دنیا اومدن ، از پدر و مادری شیعی رو بهم بخشیده. 

هر چند شیعه ی کاملی نیستم ، ولی مطمئنم 10 درصد بهتر از صفر درصده! این طور نیست؟!

از کجا معلوم که اگه تو ایران و از پدر و مادری شیعه ، به دنیا نمی اومدم ، می تونستم وارد بهشت شیعه بودن بشم؟!! معلوم نیست! پس . . . خدا جون متشکرم!

اون تازه مسلون مثل ماهی ای میمونه که از رود یا تنگ ماهی و یا از خشکی ، به دریا رسیده و طبعا قدر دریا رو بیشتر میدونه . خوش به سعادتش! 

اما من مثل ماهی ای هستم که تو دریا به دنیا اومده و هرگز بیرون از دریا نبوده ، برای همین نمی دونه دور از دریا بودن یعنی چی! و شاید قدر دریا رو هم ندونه ! و شاید دوست داشته باشه زندگی تو رود و برکه و آکواریوم و تنگ آب رو هم تجربه کنه و شاید هم خشکی رو! 

ولی این ندونستن ، چیزی از ارزش دریا و لطفی که خدا به اون ماهی کرده ، کم نمی کنه! می کنه؟!!

تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی!

پس:

مبارک باشه ، میلاد پیامبر بزرگ اسلام و امام صادق علیه السلام ، به همه ی مسلمونا و شیعه های دیروز، امروز ، فردا :)

۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۱۷:۰۲
سپیدار

از امسال ، تا 12-13سال آینده میلاد امام رضا علیه السلام از سال تحصیلی ما خارج شده! و من از این بابت ناراحتم! 

تا پارسال که ولادت امام رضا علیه السلام  ، تو سال تحصیلی واقع میشد، - از اون جایی که من ، امام رضا علیه آلاف التحیة والثناء رو امام اختصاصی خودم می دونم!!! و بالطبع روز میلاد این امام عزیز، برای من روز خاصی محسوب میشد و میشه - برای اینکه بچه های کلاسم رو تو شادی خودم شریک کنم، براشون هدیه و شیرینی می خریدم. هر وقت هم برای پابوس امامم به مشهد مشرف می شدم ، سوغاتی بچه های کلاسم ، پای ثابت لیست خریدم بود.

امسال که میلاد امام رضا علیه السلام  26 شهریور بود و من تو مشهد بودم، از هدیه و سوغاتی بچه ها خبری نبود! مونده بودم این حس خوب هدیه خریدن برای بچه ها رو کی و کجا خرج کنم؟...

که رسیدیم به عید میلاد پیامبر مهربونمون. 

دیروز برای بچه های کلاسم ، تل گرفته بودم که یه گل خوشگل یه طرفش بود، (تف به ریا!!!) وقتی تل ها رو برای تولد پیامبر و امام صادق علیه السلام به بچه ها میدادم خوشحالی و خنده شون دیدنی بود! از روی مقنعه زدند رو سرشون و رفتند خونه هاشون :)

اگه خدا بخواد ، و به شرط حیات ، تصمیم دارم این برنامه رو جزء برنامه های هر سال قرار بدم!(انشاءالله)

۰ ۲۹ دی ۹۲ ، ۱۵:۰۵
سپیدار