گفت که دیوانه نئی لایق این خانه نئی | رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم | |
گفت که سرمست نئی رو که از این دست نئی | رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم | |
گفت که تو کشته نئی در طرب آغشته نئی | پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم | |
گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی |
گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم |
|
گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی |
جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم |
|
گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم |
در هوس بال و پرش بیپر و پرکنده شدم |
