
بند پنجم از ترکیب بند محتشم :
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید جوش از زمین به ذروه ی عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خُم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال

----------------------------------------------------------------
معنی ذِروِه در فرهنگ معین : 1 - نوک کوه ، قله 2 - تارک سر 3 - بالای هر چیز.

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور






ولی چه میشه کرد که این فحش ها اگه برا همه فحش باشند برا بعضی ها عین واقعیتند! یه جور لیست مشخصات!!! علاوه بر اینکه به بعضی ها غیر از اینها چیز دیگه ای نمیشه گفت! به همون بعضی ها هم خیلی می چسبه! مخصوصا اگه تو کاغذ کادوی شعر و هنر پیچیده باشه! و عجیب اینکه کلمه ی "فحش " درباره ی همین بعضی ها اصلا و ابدا با "ناسزا" مترادف نیست که بسی "سزا" هم هست! اینا رو گفتم که بگم "رضا احسان پور" تو این شعر طنز "آل سعود" لعنت الله علیهم اجمعین! رو - که نمیدونم چرا خیلی ها "آل صعود" می نویسند؟
- قشنگ معرفی کرده!

