سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشهد» ثبت شده است

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را

به عـــــــــالمی نفروشیم مویـــــــی از سرِ دوست

***

و اما مشهد ! ...

شهر کوچه های تو در تو و بی قانون! کوچه های آشتی کنان این بار برای ماشین ها ! مثل یه هزارتوی پیچ در پیچ که پیدا کردن مسیر خروج ازش بسیار دشواره. 

تا حالا با هواپیما و قطار می رفتم مشهد و هیچ وقت درگیر پیدا کردن راه هتل و گیر کردن لابه لای ماشین ها  نبودم ! این سفر فهمیدم رانندگی تو کوچه های عجیب و غریب مشهد چه مشکله ! و چقدر از وقت آدم ها تو همین کوچه و خیابونها تلف میشه! خونه های کوچیک بزرگ شدن و چندین طبقه، بدون اینکه کوچه های تنگشون متناسب با بلند شدن ساختمونها کمی وسیع تر شده باشه ! کوچه ها و معابر منحصر به فرد !

به نظر میاد حالا که دیگه هیچ راهی برای نظم دادن به کوچه های شهر نیست و خیلی از مراکز اقامتی داخل این کوچه های تنگ و باریک هم پارکینگ ندارند شاید تنها راه نجات از این شلوغی وحشتناک، بودن پارکینگهای عمومی طبقاتی به تعداد زیاد تو این محله ها باشه ! تا حداقل مسافرها ماشینهاشون رو تو پارکینگ بگذارن تا راه برای عبور و مرور تاکسی ها باز بشه !(این هم از نشانه های ایرانی بودن ما که برای همه ی مشکلات عالم راه حل داریم ولی کسی نیست به این ایده های جذاب ما جامه ی عمل بپوشونه و همینطور ایده هامون لخت و بدون جامه می مونند و می گندند! )

گوگل مپس اینجا هم خیلی کمکمون کرد. دمش گرم. (هر چند خیلی هم نمیشه بهش اعتماد کرد! )

وقتی میرم مشهد معمولا طبق عادت تو اقامتگاه های خیابون امام رضا می مونم ولی تصمیم دارم بعد از این حول و حوش باب الجواد رو هم امتحان کنم . 

اطراف باب الجواد زنده تر و صمیمی تره و حس و حال قشنگ تری داره انگار ! 

از کارهای فوق العاده ی مجید خسروانجم !

طبق یه عادت دیگه اگه از هر دری وارد حریم حرم بشم اینقدر می چرخم تا به صحن انقلاب برسم و اول گنبد خوشگل آقاجانم رو ببینم و سلامش کنم و بعد از درِ ایوان طلا وارد حرم بشم و کمی برم جلو و یه دفعه اون ضریح خوشگل رو ببینم و آروم خودم رو برسونم زیر گنبد و روضه ی منوره و زیارت مخصوص یا جامعه کبیره رو بخونم! اما تو این سفر کمی این عادت رو تغییر دادم و دیدم زیارت همه جا یه جوره و همه هم شیرین . فقط نماز جماعت حرم می مونه که ... هنوز نماز صحن انقلاب و روبروی گنبد و پنجره فولاد یه چیز دیگه است !

وقتی رسیدیم حرم فکر می کردیم اوج شلوغی تموم شده و میتونیم راحت تر بریم زیارت ، ولی زهی خیال باطل . ساعت 2 صبح روز یکشنبه دور ضریح اینقدر شلوغ بود که طبق معمول حتی تلاش هم نکردم برای رسیدن به جلو ! و تو روضه ی منوره سلامی دادم و از دور به تماشا ایستادم ! 

همه فکر می کنند نصفه شب که بیشتر مردم خوابند وقت خوبیه برای زیارت و با همین فکر همه ساعت 2-3 صبح میرن حرم ! پس باید برعکس عمل کرد . احتمالا ساعت 8-9 صبح و 12-1 نیمه شب باید خلوت ترین وقت باشه .

به نظرم اومد گذاشتن نرده و مسیر خروجی تاثیر چندانی تو بهبود شکل وحشتناک زیارت کردن خانومها نداشته ! همچنان طوری به سمت ضریح خیز برمی دارند و طوری گارد میگیرن که انگار دارن میرن جنگ ! نمیدونم چطور میشه این صورت زشت زیارت رو اصلاح کرد ولی این جور اذیت کردن بقیه و جیغ و دادها هم نشانی نداره از زیارتی که باید باشه . 

اما زیر زمین خیلی خوبه . با نظم و بدون اذیت شدن و اذیت کردن . البته خدا خیر بده به خادمینی که نمی گذارن بعضی خانم ها بچسبند به ضریح ! طوری خانومها می چسبند به ضریح که انگار منتظرند امام رضا حاجتشون رو بسته بندی شده و کادوپیچ از میان همون شبکه ها به دستشون بده.

با همه ی این تفاسیر در هر حال و حالتی زیارت امام رضا همیشششششه خوبه ! 

...

یکشنبه سری هم به طوس و حکیم فردوسی بزرگ زدیم . یه نکته ی تکراری ولی جالب :

وقتی پیکر فردوسی رو می برن تا در گورستان مسلمونها دفن کنند واعظ شهر به جرم رافضی(شیعه) بودنِ فردوسی اجازه ی دفن اون رو نمیده و مجبور میشن حکیم طوس رو برگردونن و تو باغ خودش دفن کنند ! بعدها حاکم ضد شیعه ی طوس آرامگاه فردوسی رو تخریب میکنه تا اینکه در روزگار صفویان آرامگاه خرابه دوباره ساخته میشه .

 ...

دوشنبه مشهد رو به سمت استان گلستان ترک کردیم !

آخرین بخش سفر تو پست بعد ...

۱ ۱۶ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۱
سپیدار

پیش تو نه آزاد و نه محبوس رسیدیم

مشتاقِ تو بودیم و به پابوس رسیدیم

ما پایِ تو هستیم چه باشی چه نباشی

زشت است ولی خدمتِ طاووس رسیدیم

********

ابیات از امیری اسفندقه - وَرَمشور

***

این که ما را دوست می دارید یا نه با شماست / ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر  ... همین !

۱ ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۱۸
سپیدار

نه می‌خواهم به تور ایتالیا و اسپانیا بیفتم‌

نه بادام‌ِ چشمهای چینی‌ها و ژاپنی‌ها را هوس کرده‌ام‌

و نه نسیم دُبی و استانبول به کلّه‌ام زده‌

نه هوس دوبیتی باباطاهر دارم‌

نه منار جنبان دلم را می‌لرزاند

نه مات‌ِ کیشم‌

نه موجی‌ِ خزر

فاتحه‌ی سعدی و حافظ را هم از همین‌جا پست می‌کنم‌

...

خانم‌!

من فقط یک بلیت رفت‌ِ مشهد می‌خواهم‌

حتی‌الامکان بی برگشت‌…

۲ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۱
سپیدار

عفو فرمودی غلام رو سیاه خویش را

گرچه خود هرگز نمی بخشم گناه خویش را

سایه ات را از مدار رو سیاهان بر مدار

ماه از شب برنمی گیرد نگاه خویش را

چشم بر گلدسته ها می دوزم و حس می کنم

کفتری در سینه ام گم کرده راه خویش را

ابر ها در سینه ام تا سر به هم می آورند
می کشم تا توس بغض گاه گاه خویش را

در گذار از گنبدت تنها نه ما، خورشید نیز

برکشد از کاکل زرین کلاه خویش را

تا حدیث نور گفتی، شاعران لب دوختند

آهوان سرمه سا، چشم سیاه خویش را

جز تو شاهی نیست در عالم که گاه بارِ عام

پر کند از خیل خاصان بارگاه خویش را

در خراسان یافتم _ای آن که می گفتی مرا

بر زمین پیدا نخواهی کرد ماه خویش را_

هر که روشن دل تر این جا مستجاب الدعوه تر!

همدم آیینه هایش ساز آه خویش را

 

علیرضا بدیع

بیت عنوان هم از علیرضا بدیع

پ ن: خوشا به بخت بلندم که در کنار " توأم "

۲ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۳
سپیدار

باز دوباره روز از نو روزی از نو!

مهمونی امام رئوف تموم شد و ما دوباره از بهشت هبوط کردیم به زمین!

خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوب بود!

چند تا اتفاق جالب هم چاشنی این سفر بود :

اول اینکه گوشی همراهم رو تو قطارِ رفت جا گذاشتم! (یعنی الان بگم حافظه ام اندازه ی حافظه ی این ماهی قرمزای عید شده ! توهین به این موجودات بی نوا نیست؟!!) و الان نه تنها گوشی ندارم و باید تا یکی دو ماه با این وضع بسازم!بلکه تمام شماره هام رو هم از دست دادم . و احتمالا بعد از گذشتن این دوره ی زمانی سریال "ببخشید شما؟" تو گوشیم اکران بشه!

دوم دعای کمیل این هفته ی حرم رو که تو صحن جامع رضوی نشسته بودیم، خیلی دوست داشتم! حاج آقایی که  دعا رو خوند ، از تعارف کم کرد و بر مبلغ افزود! یه دعای شُسته رُفته و با حداقل سخنرانی و روضه ی لابلای دعا!(اغلب ذاکرین نمی تونن از این افزودنی های مجاز و غیر مجاز چشم پوشی کنند! و در این مواقع من یا عقب می مونم یا خیلی جلو میرم! ولی این بار دمِش گرم ! کاملا با من هماهنگ بود!)

سوم و مهمتر از همه اینکه یکی از دوستان وبلاگی کامنت گذاشت که من هم الان مشهدم و خواست قرار بذاریم تو حرم هم دیگه رو ببینیم! ... و چنین شد ... خیــــــــــــــــــــــلی حسّ خوبی بود !بغل
لیلا جوووووووووون ! خیلی خوشحال شدم دیدمت!

منتظرم خبرهای خوب بهم بدی

پ ن: 

یه توصیه ی دوستانه:  دوستانی که گذرشون به ایستگاه راه آهن تهران می افته و به هر دلیلی مجبور به گرفتن تاکسی میشن، به هییییییییییییییچ وجه از تاکسی های راه آهن استفاده نکنین! مخصوصا این تاکسیمتردارها که رسماً سرِگردنه ست و گوش می برن! یعنی همون راه 20 -25 دقیقه ای که آژانس های بی انصاف محلمون با 20 تومن می برن این تاکسی ها 50 تومن گرفتن!!! هنوز تو شوکم که اینا چطوری نون می خورن؟!!!

 

۳ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۰
سپیدار

مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم     نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

۱ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۰
سپیدار

 یا ایها العزیز! صلی الله علیک

یا تو داری می کشی شعر مرا سمت جنون

یا دل من می زند خود را به طوفان بیشتر

بسته هر کس جایی از جغرافیا دل را و من

بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر

دارم امشب میروم اما دلم پیش شماست

ای گرفتار تو دلهای پریشان بیشتر

این که ما را دوست میدارید یا نه با شماست

ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر

◇◇◇◇◇◇◇◇

 عباس شاهزیدی

پ ن: وداع...

رفتم از کوی تو اما ،

دلم آنجاست هنوز ...

 

۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۸
سپیدار

به سلیمان برسد از طرف مور :

سلااااااااااااااااااااااااااام

 

هنرمند تاجیک دولتمند خالُف شعری درباره ی امام رضای عزیز خوندن که خیلی قشنگه . لهجه ی خاص تاجیکستانی هم زیبایی این اثر رو دوچندان کرده.

*********

شاه پناهم بده، خسته ی راه آمدم

آه نگاهم مکن، غرق گناه آمدم

راه خراسان چنین، ماه خراسان چنان

شاه خراسان ببین، بهر پناه آمدم

شاه خراسانی ام، رستم دستانی ام

دست مرا رد مکن، بر درِ شاه آمدم

آن دم زندانیم، بازدم جان شده

از قفس سینه ها، همچون آه آمدم

پیرهن یوسفم! یا کفن یوسفم؟

بوی تن یوسفم، کز دل چاه آمدم

مشهدِ مشهودِ من، حضرتِ محمودِ من

طالعِ مسعودِ من، نامه سیاه آمدم

شافیِ دارالشفا، پنجره فولاد کو؟

در طلب شاخه ای، مهرگیاه آمدم

------------------------*******--------------------------

کلیپ تصویری این شعر

۱ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۰۰
سپیدار

یا امام رضا

خبری هست در این خانه که زنبور عسل 

مرض قند گرفت از نمک سفره ی تو!

امام رضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) قربونش برم داره بدجوری منو چوب کاری می کنه! آخه من کجا مشهد کجا ؟ 

پ ن 1:به مناسبت هفته ی معلم ، مدرسه ما رو آورده پابوس امام !

پ ن2: حاجی شدنم پیشکشت ، مشهدی ام کن /من طالب دیدار شما زود به زودم(مثلا ماهی یه بار! خوبه؟)

۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۴۵
سپیدار

ای که مرا خوانده ای ! . . .  راه نشانم بده!

.

چگونه گم نشوم در میان این همه هیچ!

مرا نمانده نشانی، نشانه ای بفرست

۰ ۲۵ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۱۷
سپیدار