سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۱۷۴ مطلب با موضوع «خاطرات :: خاطرات من» ثبت شده است

داور سرمونو برید!

حیف شد !

آخه دقیقه ی 91 وقت گل زدن بود ، مسی؟!!!!

۰ ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۸
سپیدار


 این هم برداشت آزاد از ما و کلاس ما ! که دو سه ماه پیش سعیده خانوم ، تخیل و برداشت فرموده اند!
باز هم : سعیده مچکریم!
(یاد طنزهای "دکتر سلام " افتادیم با این " مچکریم" ها!)

پ ن : این دو پست اخیر رو (طراحی های سعیده) دوست داشتم خیلی قبلتر و سر موقع بگذارم ولی به خاطر نبود امکانات نتونستم!
ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است!
۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۳
سپیدار

یا امام رضا

خبری هست در این خانه که زنبور عسل 

مرض قند گرفت از نمک سفره ی تو!

امام رضا (علیه آلاف التحیة و الثناء) قربونش برم داره بدجوری منو چوب کاری می کنه! آخه من کجا مشهد کجا ؟ 

پ ن 1:به مناسبت هفته ی معلم ، مدرسه ما رو آورده پابوس امام !

پ ن2: حاجی شدنم پیشکشت ، مشهدی ام کن /من طالب دیدار شما زود به زودم(مثلا ماهی یه بار! خوبه؟)

۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۴۵
سپیدار

از اون جایی که واجبه هر سال دوبار برم نمایشگاه کتاب و اگه نرم خیالم راحت نمیشه! دیروز بار دوم را ادا کردیم و کتابهای جامانده از لیست و کتابهای اتفاقی و جدید رو ابتیاع فرمودیم!

برای بچه های کلاس اول مدرسه هم مجموعه ی 9 جلدی داستانهای قرآن رو خریدیم. قشنگند مطمئنم بچه ها دوستش خواهند داشت.(انشاءالله)

فرم اشتراک "سوره مهر " رو پر کردیم .

دنبال مجموعه کتابی می گشتم که چاپ اصفهان بود و تو نمایشگاه نبود ، شماره دادند تماس بگیرم از اصفهان برایم بفرستند.

پ ن: 240 هزار هزینه ی امسال نمایشگاه ما شد!  چندتا کتاب رو هم به خاطر قیمت بالاشون نتونستیم بخریم!

۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۷
سپیدار
کسی که از کتاب آرامش می گیرد
 هیچ چیز آرامش او را به هم نمی زند

 

امروز رفتم نمایشگاه کتاب . البته فقط به انتشارات توی لیستم سرزدم و کتابهای توی لیست رو خریدم.

به علت خستگی مفرط ،نمیتونم بنویسم چه کتابهایی خریدم .

  لیست کتابهای خریداری شده رو بعدها منتشر می کنم! ان شاءالله

فقط: 

کتاب چقدر گرون شده!!!

۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۰۳
سپیدار

آخرین باری که سینما رفته بودم  فکر کنم 3-4سال پیش برای فیلم ملک سلیمان بود ! تنهایی رفته بودم سینما مرکزی خیابون انقلاب تهران! تا امروز ...

امروز طی یک توفیق اجباری بعد از سالها گذرمون به سینما افتاد و فیلم "معراجی ها" رو به تماشا نشستیم!

از اونجایی که خیلی اهل فیلم و سینما نیستم ، نمیتونم نقد کارشناسانه ارائه بدم ،فقط معراجی ها به نظرم در کل فیلم خوبی بود !

فیلم خوب هم از نظر من یعنی فیلمی که وقتی از سینما بیرون اومدم احساس نکنم کلاه سرم رفته و پولم رو ریختم تو جوب! 

از اونجایی که بین 4 تا فیلم قبلی آقای ده نمکی فقط اخراجی های یک رو دیدم ، به نظرم معراجی ها قابل قبول تره.

نباید از ده نمکی انتظار داشته باشم مثل حاتمی کیا و شهریار بحرانی و داوود میرباقری و امثالهم فیلم بسازه! بالاخره اونا یکی دو پیرهن بیشتر از ده نمکی پاره کردن!

فیلمهای ده نمکی به نظرم از کار خیلی از کارگردان های پر ادعای قدیم و جدید بهتره!

 از شخصیت حاج آقا حسینی با بازی برزو ارجمند بیشتر از بقیه خوشم اومد.

اکبر عبدی هم بازیش با سه گانه ی اخراجی ها متفاوت بود و قشنگتر .

از همه جالبتر توی فیلم صحنه هایی از جنگ به تصویر کشیده شده که تو فیلمهای دیگه ندیدم! صحنه های دقیق و به شدت واقعی!

عملیات ایذائی هم چیزی بود که تو فیلمهای دیگه ندیدم! و این به نظرم یعنی از اون جنگ مستقیم و سنگین و قهرمان سازی خبری نیست! عملیات ایذائی یعنی شهادت و اینکه نباید منتظر پیروزی ظاهری رزمنده ها باشیم! 

غیر از صحنه ی شهادت عمو اکبر"با بازی اکبر عبدی" که به نظرم قشنگترین و غیر منتظره ترین صحنه ی فیلم بود ، پایان فیلم هم قشنگ بود! هر چند نمیدونم چرا، تا آخر فیلم منتظر بودم اتفاق خاصی بیفته و ... نیفتاد!

صحنه های اسلوموشن فیلم هم هرچند بعضی جاها بیننده رو اذیت میکنه و زیادی به نظر میاد ، ولی خیلی جاها مخصوصا صحنه های انفجار ، حس خوبی به آدم میده.

صدای سینما مناسب نبود و خیلی از دیالوگها رو از بغل دستیم می پرسیدم!!

همچنان منتظرم ببینم میتونم برم "چ" و "شیار143"رو ببینم!

۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۱۷
سپیدار

تو اتوبوس نشسته بودم،  صدای خانومی که بلند بلند با تلفن همراهش صحبت می کرد ، توجهم رو جلب کرد . برگشتم طرفش :

 

خانوم نسبتا جوانی یه تبلت 8 اینچی ، سامسونگ galaxy note8 ، رو چسبونده بود به گوشش!!!   :)     ؛ ¤ 

خدا رحم کرد لپ تاپ سیم کارت خور نداشت!!!

۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۲۲
سپیدار

دیدین وقتی یه وسیله ای مثل گوشی یا تلویزیون و ... درست کار نمیکنه ، یا هنگ میکنه ، یا برنامه هاشو خوب اجرا نمیکنه ،  چندتا راه رو همون اول خودمون یا تعمیرکار انجام میدیم؛ مثل: خاموش روشن کردن!

 اما اگه با خاموش روشن کردن هم درست نشه ، راه دیگه اینه که تنظیمات دستگاه رو برگردونن به حالتdefault .

حالت default هم یعنی ،تنظیمات پیش فرض یا اولیه ی کارخونه که معمولا بهترین و مناسبترین حالت ممکن برای اون دستگاهه! بازگشت به حال پیش فرض یعنی پاک کردن چیزهایی که خودمون اضافه کردیم و فکر میکردیم لازم و مفیده ! و حالا گویا باعث دردسر شدن! یعنی شروع دوباره!  بالاخره سازنده اش خودش بهتر میدونه چی ساخته! 

***** 

احساس می کنم چند وقته نمی تونم درست کارکنم! برنامه هامو خوب اجرا نمی کنم! احساس می کنم هنگ کردم!  احتیاج به یه خاموش روشن شدن دارم! به یه بازگشت! 

خداجون! با عرض شرمندگی!

میشه برم گردونی به حالت Default ؟!

۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۳۲
سپیدار

عاشق این ضرب المثل چینی ام که میگه :

" آدم ها را با دشمنانشان بشناس! "و البته به نظر من ، همچنین با دوستانشون !

البته تر! این ضرب المثل شامل حال هر چیزی که مخالف و موافقی داشته باشه ، هم صادقه! 

فقط یادمون باشه اکثریت دوستان و دشمنان طرف رو ببینیم . بالاخره تو هر دو گروه ، آدمهای اشتباهی هم ممکن الوجودن دیگه!  

پ ن1: من که هر چی فکر می کنم ، دشمنی ندارم!!!

پ ن 2: پس باید حواسم به چیزها یا کسانی که دوستشون دارم یا چیزها یا کسانی که دوستشون ندارم باشه!

۰ ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۱۱
سپیدار

چند ساعت پیش برادرم و همسرش پرواز کردند به سرزمین حجاز! به سرزمین وحی! 

ترجیح دادند به جای جشن عروسی و هزینه ها و مراسمات! جورواجور و اکثرا نامعقول اون ، زندگی مشترکشون رو با زیارت حرم پیامبر و طواف خونه ی خدا شروع کنند .

♥♡♥ یک شروع خوب برای یک زندگی تازه ♥♡♥

ان شاء الله که زندگی پر برکتی داشته باشند .

۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۳۷
سپیدار