سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

مهم نیست . همیشه شبه عشق در کنار عشق بوده است شبه صداقت در کنار صداقت ؛ اما هرگز از رونق بازار عشق و صداقت چیزی کاسته نشده است .

تو عاشق صادق باش و بمان ، دنیا را به حال خود بگذار!

(نادر ابراهیمی -یک عاشقانه ی آرام)

پ ن : اصلا و اصولا ، بدل و تقلبی چیزها و برندهای با ارزش و قیمتی و اصله که تولید میشه. مثلا مروارید  ، طلا ، نگین  و ... اصل و بدل ، یا مثلا سامسونگ ، سونی و ... اصل و بدل ، دین و مذهب اصل و اصیل و بدل ، حرف اصل و بدل ، آدم اصل و بدل و هزارتا چیز اصل و بدل دیگه! همه ی چیزهای خوب یه نمونه ی "چینی" و بدل هم دارند ، ولی عاقلانه است برای جنس "چینی" هم بدل بسازن؟ 

عاقلانه است به خاطر اینکه بدل و تقلبی چیزی ساخته شده و ما باهاش روبرو شدیم ، از اصل اون هم رویگردان بشیم؟!!

۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۱
سپیدار

شما به خاطر زمین با آسمون می جنگین ؛ اما ما روی زمین به خاطر آسمون می جنگیم!

هر کس که از سرزمین و ناموسش دفاع نکنه نه تو زمین جایی داره نه تو آسمون!

(دیالوگ جالبی از ادهم خطاب به افسر فرانسوی در سریال رستاخیز تفنگها )

خوشمان آمد

۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۰۵
سپیدار

امروز هشتم شوال سالروز تخریب حرمهای ائمه بقیع (در سال 1344 ه ق ، 1305 ه ش ) توسط وهابیون ملعونه

•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•

مرا می‌شناسی بقیعم/ منم قبله گاه غریبان

مرا می شناسی بقیعم/ که با اشک و آهم چراغان

چه شبها که بی روضه مردم/ در آغوش من گریه کردند

به صادق به باقر به سجاد/ به یاد حسن گریه کردند

غم غربت من/ رسیده به افلاک

که ارکان ارض است/ در این تربت پاک

بقیعم که پر کرده عمری/ غم فاطمه خلوتم را

زپنهانی قبر زهرا/ بخوان قصه غربتم را

گهی بر مزار امامان/ گهی نزد ام البنینم

من آن تربت ساده هستم/ که با عرشیان همنشینم

شده زائر من/ هزاران کبوتر

شده همدم من/ مزار پیمبر

پر از ماتم فاطمیه/ پر از داغ پیغمبرم من

پر از روضه‌های نخوانده/ پر از غربت حیدرم من

پریشانم از منع گریه/ پریشانم از منع ماتم

به سر آید این عصر عسرت/  بنا بر روایات محکم


دل من گرفته / خدایا خدایا

از این عمروعاصان/ از این بولهب ها


شاعر: میلاد عرفان پور  

دانلود مداحی این شعر با صدای زیبای میثم مطیعی

۰ ۱۴ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۲
سپیدار

چند روزی رو از خونه زدیم بیرون به هوای طبیعت گردی ! 

منی که بیشترین پیاده روی روزانه ام نیم ساعت بود و تازه دو ماهی هم بود که به خاطر تعطیلی مدارس ، دیگه اون نیم ساعت رو هم تعطیل کرده بودم! یکباره پاهامو تو عمل انجام شده قرار دادم و مجبورشون کردم 5 ساعت پله نوردی و کوه نوردی بکنن،  داخل و خارج قلعه رودخان ! هزار تا پله رفت و هزار تا پله برگشت و کمی کمتر از این هم داخل قلعه ! فکر کنم شش کیلومتری شد! موقع برگشت تا ساحل رضوانشهر توی ماشین اینقدر پاهامو مالش دادم و بهشون ضربه زدم که فکر درد گرفتن رو نکنن! آب دریا هم ولرم بود کمک کرد به درد نگرفتنشون! و خلاصه "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود!"

شب هم که تو یکی از کلبه های ییلاقی جاده ی زیبای اسالم -خلخال به صبح رسوندیم! به خاطر بارندگی کم از سبزی و طراوت همیشگی این جاده ی بینظیر چیز زیادی نمونده بود! و مه هم که از جاذبه های این منطقه است به جز زمان اندکی تو غروب و شب خودی نشون نداد! ولی هوا به خصوص تو صبح و سحر بسیار پاک و خنک بود.  شب اینقدر سرد بود که تا صبح یه عالمه هیزم سوزوندیم ! خیلی حس قشنگی بود هیزم شکستن و یخ زدن از سرما وسط تابستون!

بهترین قسمت این سفر خاموش شدن گوشیها بود! تو ییلاق که اصلا برق نبود ،تو قلعه رودخان هم که توی چادر بودیم و نمازخونه و آلاچیق و رستورانش هم پریز نداشت! در نتیجه با خاموش شدن گوشی و تبلت ، هر چند میشد با کمی زحمت اقدام به شارژ باتریها کرد ولی ترجیح دادیم بدون اینها چند روزی رو سر کنیم و به نظرم تجربه ی خوبی بود! لازمه هر از گاهی آدم خودشو از گوشی و پیامک و اینترنت و تلویزیون دور کنه تا بفهمه بدون اینها نه تنها میشه زندگی کرد که میشه از زندگی لذت برد!

پ ن: و باز آرزوی زندگی تو روستا ، دور از هیاهوی شهر ، توی من زنده شد! رؤیای زندگی تو روستایی دور از شهر با چندتا مرغ و خروس و گوسفند ، با یه مزرعه یا باغچه ی نه چندان بزرگ ! نمیدونم ، شاید چون هیچوقت این نوع زندگی رو تجربه نکردم و از سختیهاش بیخبرم ، تحمل سختیها و کمبودهاشو تو واقعیت نداشته باشم ، ولی

فکر می کنم زندگی تو روستا ، با همه ی سختی و کمبود امکانات ، به مفهوم اصلی زندگی نزدیکتره! 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 بعدا نوشت: "هر چه شهری بزرگ تر باشد ، روح انسان های ساکن در آن شهر ، کوچک تر می شود و مصرفی تر ." ( نادر ابراهیمی)

۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۰۲
سپیدار

طبیعت رو حفظ کنید! زباله تو طبیعت نریزید! طبیعت میراث گذشتگان نیست ، امانت آیندگان است و ...  رو هر روز همراه با تصاویری از جنگل و رودخونه و صحرا و در و دشت پر از زباله ، به خوردمون میدن که "آی مردم مواظب طبیعت باشید" ! تو همین تعطیلات چند روزه گذرمون به شهرهای شمالی افتاد . جنگل و دریا و رودخانه و حاشیه ی جاده ها از زباله لبریز!

طبق عادت همیشگی زباله هامونو تو کیسه ای می ریختیم و تو ماشین جلوی پامون می گذاشتیم تا به یه سطل زباله برسیم ، اما دریغ! کیلومترها رانندگی و نبودن سطل زباله و یا حداقل سطل زباله ای که لبریز از زباله نباشد!

به نظر میاد شهرهای شمالی ، شهرهای بدون شهردارند! کمیابترین کالا تو این خطه از کشورمون سطل زباله است و جاهایی هم که سطل وجود داره زباله ها تخلیه نشده ! و مردمی هم که نمیخواستن زباله هاشونو تو طبیعت رها کنن مجبور شده بودن اونها رو اطراف این سطلهای مملو از زباله رها کنن! وضع جاهایی که هزینه ای رو به عنوان ورودی میگیرند هم بهتر از مکانهای رایگان نیست! همونقدر کمبود سطل زباله و همونقدر سطلهای پر از زباله ! چیزی که اصلا ندیدیم مأمور نظافت شهری بود! حتی خیابونها و میادین و پارکهای درون شهرها هم مشکل نظافت دارند ! روستاها و ییلاقهایی که به علت دور از جاده بودن ، مسافر کمتری دارند و بیشتر اهالی بومی تو این مکانها تردد میکنند هم مشکل زباله و جمع آوری زباله دارند!

به نظر میرسه تو این وضع نابسامان شهرهای شمال بیشتر از مردم ، مسئولین مقصرند! خیلی از مردم حاضرند تو ورودی شهرهای پر گردشگر هزینه ای رو بپردازند و یا تو اماکن دیدنی هزینه های بیشتری متقبل بشن برای پاکیزگی! اصلا تو ورودی این شهرها از نفرات یه مبلغی رو فقط برای بهداشت و پاکیزگی بگیرند و با همین پول سطل زباله بگیرند و تو فواصل مناسب و تو جاهای مناسب شهر و دریا و جنگل و کوه و رودخونه بگذارند و کسانی رو به عنوان مأمور پاکیزگی شهرها استخدام کنن! کسی که صدها هزار تا میلیونها تومان هزینه می کنه برای سفر و گردش تو طبیعت ، با کمال میل حاضر میشه چندین هزار هم بده برای تمیزی مسیر و مقصد سفرش!

از سیرویسهای بهداشتی که اصلا نمیشه حرف زد! چاره اش هم سرویس بهداشتی های که توسط بخش خصوصی ساخته و اداره بشن! خیلی از مردم ترجیح میدن به جای سرویس بهداشتی رایگان و کثیف ، از سرویس بهداشتی تمیز و پولی استفاده کنن!

تدبیر و مسئولیت پذیری هنریه که متأسفانه کمتر تو مسئولین دیده میشه! و تو این قضیه مردم واقعا کمترین تقصیر رو دارند!

۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۳
سپیدار

جناب آقای سیخونکچی چندتا آگهی مناسبتی برای این روزهای غزه دادن که خوندنشون خالی از لطف نیست که هیچ! از قضا خیلی هم لطفناکه! 2 تا از آگهی ها رو که به نظرم جالبتر هستن ، باز نشر می کنیم !

1-

دستگاه تبدیل شکم به غیرت رسید!

در کوتاهترین مدت بخشی از شکمهای خود را به غیرت تبدیل کنید

با ارسال رایگان به کشورهای حاشیه خلیج فارس و حومه

2-

می‌دانید بز کوهی چند ناخن دارد؟

آیا میدانید سوسمارها در روز سالگرد ازدواجشان چه صدایی در می‌آورند؟!

آیا می‌دانیددر عمق هشتصد متری زمین سیب زمینی در چند صدم ثانیه سرخ می‌شود؟

آیا میدانید مادر زنِ پسر عمه‌ی داورِ بازی وسطی جام جهانی نیمرو را با نمک می‌خورد یا فلفل؟!

برای اینکه در دنیا از آخرین اخبار و اطلاعات عقب نمانید با ما همراه باشید

هر پیامک رایگان تازه یه پولی بهتون میدیم، فقط تو رو خدا پیگیر اخبار غزه نشید!

پ ن: البته به نظر من آگهی شماره یک کذب محضه! هیچ دستگاهی نمیتونه یک گرم از شکمهای گنده ی حضرات رو به غیرت تبدیل کنه ! چاره ی این شکم های گنده و گردن های کلفت بی غیرت ، فقط و فقط شمشیر صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستش و لا غیر! اصلا اینها غیرت میدونن چی چیه؟!!!!!

بقیه آگهی های جناب سیخونکچی

۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۰۲:۴۹
سپیدار

☆°عیدتون و عیدمون مبارک°☆

الحمدلله خدا توفیق داد و نماز عید فطر امسال رو هم طبق روال سالهای گذشته به امامت حضرت آقا ، ولی این بار تو مصلی خوندم.

با همه ی شیرینی و قشنگی این نماز، مراسم دو تا اشکال بزرگ داشت:

-نبود انتظامات جهت کمک به منظم شدن صفهای نماز . البته شاید این اشکال فقط تو خیابونهای اطراف ساختمان اصلی مصلی وجود داشت ، ما در چند ده متری ورودی مترو بودیم و بسیار دورتر از فضای اصلی مصلی! به هر حال مسئولین برگزار کننده باید فکر این جمعیت رو می کردند.( حداقل نیاز مردم که پیدا کردن جهت درست قبله است ، بدون پاسخ مونده بود و تا دقایقی قبل از نماز، جهت نشستن خانومها تو خیابون سوم نزدیک درب ورودی مترو شهید بهشتی ، عمود بر صف آقایون بود!)

- سیستم صوتی بسیار بی کیفیت و تقریبا رو اعصاب ملت بود ! و شاید این مشکل هم به خاطر دوری ما از ساختمان اصلی بود که مسئولین می تونستند از سیستم صوتی  ایام برگزاری نمایشگاه کتاب استفاده کنند ! (زمان برگزاری نمایشگاه کتاب ، در دورترین نقطه ی نمایشگاه هم به راحتی صدای تبلیغات کتابها و انتشارات شنیده میشد).

دو نکته ی مهم از خطبه های آقا:

1: این سگ هار، این گرگ وحشی به مردم بی گناه حمله ور شد و بشریت باید واکنشی به آن نشان دهد. این یک نسل کشی است، یک فاجعه تاریخی است.

2: برخلاف گفته‌ی آنان که حماس و جهاد را باید خلع سلاح کنیم، همه‌ی دنیا و به خصوص دنیای اسلام موظفند هرچه می‌توانند به تجهیز ملت فلسطین کمک کنند.

۰ ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۱۶
سپیدار

زمانی که کودکی می خندد ، باور دارد که تمام دنیا در حال خندیدن است ، و زمانی که یک انسان ناتوان را خستگی از پای در می آورد ، گمان می برد که خستگی ، سراسر جهان را از پلی درآورده است .  

چرا ناامیدان ، دوست دارند که نا امیدی شان را لجوجانه تبلیغ کنند؟  

چرا سرخوردگان مایلند که سرخوردگی را یک اصل جهانی ازلی ابدی قلمداد کنند؟  

چرا پوچ گرایان ، خود را ، برای اثبات پوچ بودن جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن می جنگیم ، پاره پاره می کنند؟  

آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماری شان به تن و روح دیگران سرایت کند ، دلیل بر رذالت بی حساب ایشان نیست؟  

من هرگز نمی گویم که در هیچ لحظه یی از این سفر دشوار ، گرفتار ناامیدی نباید شد . من می گویم:

به امید بازگردیم . قبل از آن که ناامیدی ، نابودمان کند.

پ ن1: قسمتی از کتاب "یک عاشقانه ی آرام " نادر ابراهیمی

پ ن2: به خودم میگم :

اگه خودت رو دوست داری از آدمهای تلخ و ناامید بپرهیز! جدا بپرهیز! کسانی که تو رو وادار می کنن از پشت پنجره ی بسته ، از ورای شیشه های کثیف و گرد گرفته ی پنجره ی اونها به دنیا نگاه کنی!

به خودم میگم : هی! مواظب پنجره ات باش!

۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۶
سپیدار

مردی می گوید :"آقا شما چقدر حوصله دارید . من سر به سر بچه های خودم هم نمی توانم بگذارم . آدم دیگر دل و دماغ و وقت این کارها را ندارد . همین قدر که بتوانیم لباس و خوراک و وسائل درس و مدرسه شان را فراهم کنیم برای سرمان هم زیاد است ".

مرد هنوز حرف می زند ، و من و پسرک دور می شویم .

وراجی های مکرر ابلهانه، وقت پرگویی ، هر قدر که بخواهی دارند . وقت بهانه جویی های حقیرانه . وقت بازی کردن با بچه ها را ، اما ندارند .

از کتاب "یک عاشقانه ی آرام " نادر ابراهیمی ، انتشارات روزبهان

پ ن : آدمهایی که مدام غر می زنند و بهانه جویی های احمقانه می کنند ، دشمن زندگی خودشون و همنشینان شون هستند. اینها آدمهای یخ زده ای هستن که حتی اگه بخوان نمیتونن دستهای من  و تو رو گرم کنن! و به قول نادر ابراهیمی تو همین کتاب:

سرما ، یخ را نمی شکند . ما سرمازدگان ، آرزویی جز شکستن یخ وجود دیگران نداریم . مگر می شود ؟ این است که افسرده می شویم ، و باید که از افسردگی درآییم.

۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۰
سپیدار

با دوست پری شأنم و بی دوست پریشان!

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی

اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی*

(هر دو از علیرضا بدیع)


* این غزل علیرضا بدیع رو حجت اشرف زاده خیلی قشنگ خونده که اینجا می تونید متن شعر رو بخونید ، دانلودش کنید یا از شنیدنش لذت ببرید.

۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۰۷
سپیدار