سواد و بیاض
خدایا! اگر سواد این است که ما داریم ،
کُلّش را بگیر و
یک جو از آن معرفت و مردانگی آنهایی به ما بده که لااقل
به هنگام گریستن ، صادقانه می گریند ،
و به هنگام جنگیدن ، خالصانه می جنگند ،
و به گاه آشتی ، چه شیرین و دلنشین آشتی می کنند ...
با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ، نادر ابراهیمی، انتشارات اطلاعات
◊◊◊◊◊
عاشق بعضی ظرافت ها و نکته سنجی های زبان فارسی ام . مثلا:
یه معنی کلمه ی "سواد" سیاهی هست و چرکنویس در مقابل "بیاض" که سفیدی هست و پاکنویس !
خیلی شنیدیم که سطح شعور و معرفت آدمها ربطی به سطح سواد شون (مدرک تحصیلی) نداره و دیدیم انسانهای فرهیخته و عارف و فهمیده و کاردرستی که به معنای مصطلح امروزی "سواد" چندانی نداشتن ... و بالعکس .
بی خود نیست که هر "سواد"ی "معرفت" نمیاره و باعث "شناخت" و "روشنی" چشم نمیشه ! چه بسیار "سواد" و تحصیلاتی که چون "سیاهی" حجابی میشن جلوی چشم آدم!