سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ» ثبت شده است

خدایا! اگر سواد این است که ما داریم ،

کُلّش را بگیر و

یک جو از آن معرفت و مردانگی آنهایی به ما بده که لااقل

به هنگام گریستن ، صادقانه می گریند ،

و به هنگام جنگیدن ، خالصانه می جنگند ،

و به گاه آشتی ، چه شیرین و دلنشین آشتی می کنند ...

با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ، نادر ابراهیمی، انتشارات اطلاعات


عاشق بعضی ظرافت ها و نکته سنجی های زبان فارسی ام . مثلا:

یه معنی کلمه ی "سواد" سیاهی هست و چرکنویس در مقابل "بیاض" که سفیدی هست و پاکنویس !

خیلی شنیدیم که سطح شعور و معرفت آدمها ربطی به سطح سواد شون (مدرک تحصیلی) نداره و دیدیم انسانهای فرهیخته و عارف و فهمیده و کاردرستی که به معنای مصطلح امروزی "سواد" چندانی نداشتن ... و بالعکس .

بی خود نیست که هر "سواد"ی "معرفت" نمیاره و باعث "شناخت" و "روشنی" چشم نمیشه ! چه بسیار "سواد" و تحصیلاتی که چون "سیاهی" حجابی میشن جلوی چشم آدم!

۲ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۲۲:۰۱
سپیدار

با سرودخوان جنگ در خطه ی نام و ننگ  

http://bookroom.ir/file/attach/201311/11017_600_800.jpg

کتاب قشنگیه . یادداشت های مرحوم نادر ابراهیمی از سفر به جبهه های جنوب در سال 65 همراه با ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی . تحلیل های کوتاه و نقدهاش رو دوست دارم .

در آینده و در پست های دیگه بخش هایی از کتاب رو میگذارم ولی عجالتا :

بخشهایی از کتاب:

این ، به اعتقاد خالص و صادقانه ی من ، عظیم ترین ، مؤمنانه ترین ، دلاورانه ترین ، ایرانی ترین ، و نیز سالم ترین جنگی ستکه ملت ما از آغاز تاریخ خود تاکنون داشته است ؛" از آغاز تاریخ" یعنی از زمانی که ملتی یا سرزمینی به نام ایران یا نامی نزدیک به آن و یا حتی اقوامی به نام پارس و ماد در این سرزمین زیسته اند ؛ و تا آنجا که می توان خاطره ی محوی از آن را در اسناد و مدارک تاریخی یافت از زمان دولت ایلام و هجوم آریاهای سرمازده به این خاک ...


این جنگ قبل از هر چیز ، یک نکته ی بسیار بنیادی از یاد رفته را به یاد همه ی ما آورد ، و آن اینکه ما ملتی ترسو ، بزدل ، توسری خور ، تریاکی ، تسلیم و بی حمیت نیستیم ، و سپس این نکته را که ایمان ، انگیزه و اسلحه ی عظیم و خطیری ست برای تهی دستانه و غیرتمندانه جنگیدن و پیروز شدن ....

(بخشی از پیشکش نامه ی کتاب )


آنکس که جبهه ی میهنش و میدان رزم دلاوران سرزمینش را ندیده است می تواند خیلی چیزها باشد ؛ اما قطعا نویسنده ی سرزمینش نیست .

و قطعا خیلی چیزهای دیگه ی سرزمینش هم نیست !!!!!(به نظر من!)


شرف ، اما ، اگر برود در تاریخ ها می نویسند ، و وقتی نوشتند ، با مرکبی می نویسند که خیلی سخت پاک می شود : با مرکب تجزیه ، با مرکب معاهده ی گلستان و ترکمن چای ... با مرکبی از خون سرداران و سربه داران ...

ای برادر ! به بختک ظلمتی که امشب روی باغ تو افتاده فکر نکن 

به عصر ظلمتی که اگر یک لحظه غفلت کنی از راه خواهد رسید بیندیش !

به خانه فکر نکن 

به تاریخ خانه فکر نکن!(ص32 )


  قدرتی که با آن محبت نباشد ، قدرت نیست ، زور است ؛ و زور ، تو را به زمین گرم می زند .


      و من باز می اندیشم : شبه روشنفکران ما-این اختگان دانا- همه ی انقلاب های ملی ، مردمی ، طبقانی ، جامعه گرایانه و جملگی جنگ های استقلال طلبانه ، آزادیخواهانه ، تدافعی و ضد استعماری تمام ملت های جهان را - به دلیل آنکه خطری برای خود ایشان ندارد - می ستایند ؛ آن هم با چه مجذوب شدگی شهوانی و خماری شگفت انگیزی ؛ اما نوبت به میهن خوب خودشان و مردم دلدار مؤمن آگاه خودشان که می رسد ، اگر مردمی ترین جنگ و جهاد جهان در جریان باشد ، از آنجا که اگر بخواهند بستایند، ناگزیرند به شکلی مشارکت کنند و اگر چنین کنند ، دیگر از دیدگاه عیاشان گریخته از وطن  ، "روشنفکر و هنرمند بزرگ متعهد" به شمار نمی آیند ، نه فقط سکوت اختیار می کنند -که کاش می کردند - بلکه سنگ بنا را بر این می گذارند که " بله ... انگلیس ها این جنگ را به راه انداخته اند . من خبر موثق دارم ... آمریکایی ها دستور داده اند که ما حمله کنیم ... من می دانم ... آلمانی و فرانسوی ها از حکومت ما خواسته اند که با یک جهان اسلحه درگیر شود ... من ... دقیقا روشن است که آمریکایی ها ، روس ها ، من ... رادیو اسرائیل را گوش کنید ... بله آقا ..." ...

و چنین است که به راستی ، روشنفکران اخته و اختگان دانای ما ، مایه ی شرمساری و بی آبرویی ملت و مردم خود هستند ؛ملت و مردمی که فخر تاریخ اند .(ص77 )

۲ ۰۴ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۳۲
سپیدار