ما بره های گمشده در ذات ظلمتیم / دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی
ای دل سپر تیر بلا باش و رضا باش
شاید که نبودیم به اندازه ی آهو ...
◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆
این شعر قربان ولیئی از کتاب "ترنم داوودی سکوت" رو خیلی دوست دارم. شاید هیچ ربطی به امام رضا علیه آلاف التحیة والثناء نداشته باشه ، ولی من رو یاد امام رضای رئوف می اندازه و هر وقت دلم برا حضرتشون تنگ میشه دوست دارم این شعر رو بخونم ... . درست مثل الان.
از خویش می رویم و بیابان ما تویی
آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی
ما ماهیان غرق در امواج شور تو
هم آب ما تو هستی و هم نان ما تویی
بی پرده می درخشی و بی پرده نیستی
پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی
ما جنگل نهان شده در جان هسته ایم
فریاد می زنیم که باران ما تویی
ما بره های گمشده در ذات ظلمتیم
دنبال ما بگرد که چوپان ما تویی
دنبالمان بگرد و خودت را نشان بده
در گرگ و میش طالع تابان ما تویی
***
پ ن: تقصیر خودم نیست که آهو نشدم ...
بیت نخست هم از: سید مجید باقری
من هم از آقای ولیئی زیاد خواندهام و خیلی از شعرهایشان را دوست دارم. ترنم داوودی سکوت گویا قدیمیترین و شاید از بهترین مجموعهشعرهای ایشان است. اولین شعری هم که ازشان پسندیدم در همین کتاب است. این غزل را پیش رهبری هم خواندند:
سکوت، پنجره، دریا، فقط تماشا کن
ورودِ رود به ژرفا، فقط تماشا کن
این غزل هم خیلی زیباست. فکر میکنم مضمون آن بیت برههای گمشده را از انجیل گرفته.