من و مترو1
چند وقت بود که خیلی سوار مترو نمیشدم تا دو روز پیش که گذرمون دوباره به این شهر زیرزمینی تهران افتاد . یه تغییر و یک اتفاق نظرم رو جلب کرد که یکی مربوط میشه به ماهیت فیزیکی مترو و دیگری به ماهیت انسانی اون .
1-
جهت اطلاع عزیزانی(مخصوصا خواهران عزیزی) که این سعادت رو داشتن که سوار متروی تهران نشن ، عرض شود که یک و نیم واگن ابتدا و انتهای قطارها مخصوص بانوانه ! بقیه هم برای عموم ! (عَموم نه! عُموم!)خانومهایی که آقایی همراهی شون می کنه ، معمولا از قسمت عمومی استفاده می کنند و علاوه بر اینکه بالاخره با وجود اون آقا کسی نمی تونه مزاحمشون بشه ، امکان اینکه یه جوونمردی هم پیدا بشه و بلند شه و صندلیشو به ایشون تقدیم کنه زیاده ! ولی خانومهایی که آقایی همراهشون نیست ترجیح میدن سوار واگنهایی مخصوص خودشون بشن که امنیتش بیشتره. هر چند تراکم و ازدحام تو این قسمت چیزی حدود 7-8 نفر در هر متر مربعه!
مشکل اصلی مربوط به قسمت مشترک خانوم ها و آقایونه که به علت باز بودن شیشه حائل ، آقایون یواش یواش وارد قسمت بانوان میشن و ... (ما خودمان یکبار دچار اشتباه محاسباتی شده و وارد اون قسمت نصف مال من ، نصف مال تو شدیم و چشمتان روز بد نبیند ، پشت دستمون رو داغ گذاشتیم که اگه شده تو همون یک واگن اختصاصی از فشار و نبود اکسیژن جان به جان آفرین تسلیم کنیم ، این کار را بکنیم ولی وارد قسمت اشتراکی نشیم !
تو قطارها غیر از قسمت خانومها که همیشه ی خدا در حال انفجاره ، بقیه ی واگنها بسته به اینکه چقدر از سر و ته قطار فاصله داشته باشن ، تراکم متفاوتی هم دارند ! و معمولا واگنهای میانی نسبت به واگنهای چسبیده به واگن بانوان، به نسبت خلوت تر هستن . البته این رویداد کاملا طبیعی!!! توضیح علمی! هم داره :
طبق قانون "دو قطب غیرهمنام همدیگر را جذب می کنن!" دیگه!!! هر چند این قانون مربوط به آهنرباست ولی مگه ما آدمها چیمون از آهنربا کمتره ؟!
امنیت اشاره شده در قسمت بانوان ، به این واگن fifthy-fifthy که میرسه تبدیل میشه به خاطره ! فشار و تراکم ، بالا ، امنیت هم هیچ ! به شخصه نسبت به بیشتر آقایونی که واگن اشتراکی رو برا سوار شدن انتخاب می کنن، دید خوبی ندارم!!! (با عرض معذرت از آقایون فهیمی که این مطلب رو می خونن!)
اما اتفاق خجسته درباره ی قسمت فیزیکی مترو :
شیشه ی حائل واگن اشتراکی دارای چفت و بست محکم شده و آرامش به قسمت مخصوص برگشته ! هر چند با این دو تا چشم خودمان دیدیم آقای دستفروشی رو که از زیر شیشه ، سینه خیز ، وارد قسمت بانوان شد! بالاخره همچنان که دانیم ، بین "خانومها و خرید " رشته ی محبت بسیار محکمی وجود داره!
پ ن: این اتفاق با وجود اینکه خیلی کوچیکه و شاید به چشم خیلی ها نیاد، ولی برای من خوشحال کننده بود
ماجرای مربوط به ماهیت انسانی مترو ، در پست بعد...