کوی رضا
تا دامن از من کشیدی ، ای سرو سیمین تن من
هر شب زخونابه ی دل ، پر گل بود دامن من
بنشین چو گل در کنارم ، تا بشکفد گل زخارم
ای روی تو لاله زارم ، وی موی تو سوسن من
تا عشق و رندیست کیشم ، یکسان بود نوش و نیشم
من دشمن جان خویشم ، گر او بود دشمن من
قسمت اگر زهر اگر مل ، بالین اگر خار اگر گل
غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من
ای گریه دل را صفا ده ، رنگی به رخسار ما ده
خاکم به باد فنا ده ، ای سیل بنیان کن من
وی مرغ شب همرهی کن ، زاری به حال رهی کن
تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من
این شعر رهی معیری با اسم "کوی رضا" رو علیرضا افتخاری خونده ، محشر! بینهایت دل انگیز! تصنیف "سرو سیمین تن " تو آلبوم سرو سیمین
دانلود این تصنیف
متن کامل این شعر رهی معیری ، در ادامه مطلب
تا دامن از من کشیدی ، ای سرو سیمین تن من
هر شب زخونابه ی دل ، پر گل بود دامن من
(جانا ، رخم زردخواهی ، جانم پر از درد خواهی
دانم چها کرد خواهی ، ای شعله با خرمن من)
بنشین چو گل در کنارم ، تا بشکفد گل زخارم
ای روی تو لاله زارم ، وی موی تو سوسن من
(تا در دلم جا گرفتی ، در سینه مأوا گرفتی
بوی گل و سوسن آید ، از چاک پیراهن من)
(ای جان و دل مسکن تو ، خون گریم از رفتن تو
دست من و دامن تک ، اشک غم و دامن من)
(من کیستم بینوائی ، با درد و غم آشنایی
هر لحظه گردد بلایی ، چون سایه پیراهن من )
تا عشق و رندیست کیشم ، یکسان بود نوش و نیشم
من دشمن جان خویشم ، گر او بود دشمن من
قسمت اگر زهر اگر مل ، بالین اگر خار اگر گل
غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من
(ملک جهان تنگنایی ، با عرصه ی همت ما
خلد برین خار زاری ، با ساحت گلشن من )
(پیرایه ی خاک و آبم ، روشنگر آفتابم
گنجم ولی در خرابم ، ویرانه ی من تن من)
ای گریه دل را صفا ده ، رنگی به رخسار ما ده
خاکم به باد فنا ده ، ای سیل بنیان کن من
وی مرغ شب همرهی کن ، زاری به حال رهی کن
تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من
دیوان کامل رهی معیری ، به اهتمام کیومرث کیوان ، انتشارات مجید