جاروفروش مقدس
اسم کتاب "چت مقدس " رو شنیده بودم ، کنجکاو شدم و خریدمش! کتابی که مهر "مجموعه داستان فتنه" روش خورده ، به کوشش رحیم مخدومی
کتاب200 صفحه ای شامل 24 داستان کوتاه . از این 24 داستان 15 تاش به نظر من خیلی خیلی بد و افتضاحند! خیلی آبکی و نچسب! یه کلام : مزخرف!
از 9 تای باقی مونده 4 تا قابل قبول ، 4 تا خوب و تنها یکی خیلی خوبه ! یکی ای که اگه نبود من این کتاب رو میگذاشتم تو سبد کاغذهای باطله!
اما اون یکی : داستان کوتاه "جارو فروش " به قلم "سلمان کدیور"
جارو فروش حرفهای یه بساز و بفروش امروز و رزمنده ی دیروزه که توی دل و ذهن خودش ، خطاب به مشتری بدهکار امروز و فرمانده ی دیروزش میگه. زاویه ی نگاه ، شیوه ی بیان و قوام کلی داستان یه سر و گردن که نه یه تمام قد از بقیه بالاتره !
پ ن 1: اگه به من بود اسم کتاب رو میذاشتم "جارو فروش"
پ ن2: چهار تا داستان خوب هم از نظر من : گزارش یک قتل ، من آدم کشتم ، ریه های سوخته و داستان فتنه
پ ن3: سلمان کدیور همون "سلیم " یا "پسرک چوپان" است که با شعرهاش می شناسمش
پ ن4: حدیثی از امیر ملک سخن علیه السلام به شیشه ی کتابخونه م چسبوندم با این مضمون:
کسی که از کتاب آرامش می گیرد ، هیچ چیز آرامش او را به هم نمیزند
-این روزها خودم رو بستم به کتاب