سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلمان کدیور» ثبت شده است

اسم کتاب "چت مقدس " رو شنیده بودم ، کنجکاو شدم و خریدمش! کتابی که مهر "مجموعه داستان فتنه" روش خورده ، به کوشش رحیم مخدومی

کتاب200 صفحه ای شامل 24 داستان کوتاه . از این 24 داستان 15 تاش به نظر من خیلی خیلی بد و افتضاحند! خیلی آبکی و نچسب! یه کلام : مزخرف!

از 9 تای باقی مونده 4 تا قابل قبول ، 4 تا خوب و تنها یکی خیلی خوبه ! یکی ای که اگه نبود من این کتاب رو میگذاشتم تو سبد کاغذهای باطله!

اما اون یکی : داستان کوتاه "جارو فروش " به قلم "سلمان کدیور"

جارو فروش حرفهای یه بساز و بفروش امروز و رزمنده ی دیروزه که توی دل و ذهن خودش ، خطاب به مشتری بدهکار امروز و فرمانده ی دیروزش میگه. زاویه ی نگاه ، شیوه ی بیان و قوام کلی داستان یه سر و گردن که نه یه تمام قد از بقیه بالاتره !

پ ن 1: اگه به من بود اسم کتاب رو میذاشتم "جارو فروش"

پ ن2: چهار تا داستان خوب هم از نظر من : گزارش یک قتل ، من آدم کشتم ، ریه های سوخته و داستان فتنه

پ ن3: سلمان کدیور همون "سلیم " یا "پسرک چوپان" است که با شعرهاش می شناسمش 

پ ن4: حدیثی از امیر ملک سخن علیه السلام به شیشه ی کتابخونه م چسبوندم با این مضمون:

کسی که از کتاب آرامش می گیرد ، هیچ چیز آرامش او را به هم نمیزند

-این روزها خودم رو بستم به کتاب

۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۰
سپیدار
 
برای مسلمانان آفریقای مرکزی ، که به جرم مسلمانی کشته می شوند و  به همین جرم ، "بشر" نیستند که "حقوقی" داشته باشند و "مدافعی"!!! ما هم که ... 

شیپور جنگ صلیبی
از "واتیکان" بلند است!
بانگ کن "بانگی"*
به یاد "پولوس"پدر مقدس
به کام موبدان مرموز کابالا!
بانگ کن "بانگی"
و روشن کن کودکانت را
در غربت خیابان های گرم
وبپاش
به صورت خواب زده بشر
مشتی از خون سینه خویش
و ناله کن
میان گوش هایی
که مست موسیقی "پاپ" مهربان است!
۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۴۶
سپیدار