پای در زنجیر خوش تر تا که دست اندر لجن...
يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۰۰ ق.ظ
در هجوم تشنگی در زیر خورشید تموز...
پای در زنجیر خاک تفته می نالد گون:
"روزها را می کنم پیمانه با آمد شدن"
غوک نیزاران لای و لوش می گوید جواب:
"چند و چند این تشنگی؟خود را رها کن همچو من
پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن"
بوته ی خشک گون در پاسخش گوید خموش
"پای در زنجیر خوش تر تا که دست اندر لجن..."
*****
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، دفتر شعر"در ستایش کبوترها"
شاعر شعر زیبای"به کجا چنین شتابان/گون از نسیم پرسید...."
پ ن: به نظرم یه جور ترجمه ی "هیهات من الذله" حضرت اباعبدالله علیه السلام هم هست!
قشنگ بووود.👌