اول یه گزارشی بدم از اتفاقات روزهای سکوت ، که اتفاقا خیلی هم خوش گذشت!!!(زندگی با حداقل اینترنت خیلی هم خوبه!= یعنی مثلا از خرابی بلاگفا اصـــــــــــلاً ناراحت نیستم!)
1- تو روزهایی که نبودین ما دو بار نمایشگاه کتاب رفتیم و کتابهایی خریدیم خیییییییییلی خوب ، خوب و هییییییییییییی نه چندان خوب . سعی می کنم بعد از خوندن کتابها دوستان رو در جریان چگونگی شون قرار بدم !(تا حالا حدود 14 تا کتاب خونده شده! بعععععله!این هم از مزایای نبود بلاگفا!)
2- یه سفر هم داشتیم به ابیانه و اصفهان که خودش با دردسرها و ماجراهای جالب و به یادماندنی ای همراه بود!
3- یه جشن الفبای نسبتا خوب هم برا بچه ها گرفتیم و خلاص!تقــــــریباً همونی بود که می خواستم . جشن تو کلاس و دیدن نمایش تو نمازخونه ی مدرسه.
4- کارنامه ی توصیفی رو هم نوشتیم و تحویل دادیم . از شما چه چه پنهون دو نفر از بچه ها رو وجدانم اجازه نداد قبول کنم تا برن کلاس دوم ! به یکیشون فرصت داده شد تا شهریور یه تکونی به خودش بده و اگه حرکت و جابجاییش در حد قابل قبول بود بره کلاس بالاتر ! به دومی هم هر چند همین فرصت داده شده ولی از اونجایی که کارش از تکون گذشته و به زلزله ی 12 ریشتری احتیاج داره ، والدینش تصمیم گرفتن تو تابستون هم خودش رو و خودشون رو اذیت نکنن و چشم به راه شروع یه کلاس اول دیگه باشن ! چیه ؟فکر کردین مردودی ، اونم تو کلاس اول دیگه وجود نداره؟!!! زهی خیال باطل!!!!
البته کارنامه های توصیفی رو اینقدر ننوشتیم و ننوشتیم که دوستان مسئول از خیر کارنامه ی ترم اول گذشتن و از کارنامه ی ترم دوم هم به تکرار جمله ی لوس"به تمام/بیشتر/ بعضی از اهداف و مهارتهای درس قرآن/فارسی/ریاضی و ... رسیده است" رضایت دادن!!!! و این یعنی : گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی!