: اسم عموت چیه؟
- حسن
: خیلی وقته اینجا نیومده! از بچگی ندیدمش!... 20 سال میشه!
میگم : عمو که همین دو هفته پیش اینجا بود!
: اگه اومده باشه هم به من آشنایی نداده و گرنه یادم می موند!
بعد از چند لحظه دوباره می پرسه: حسن ازدواج کرده؟
میگم: آره ! 3 تا هم بچه داره.
با تعجب نگاه می کنه و میگه : 3 تا هم بچه داره؟!!!
و من اسم بچه های عمو رو میگم و تأکید می کنم که فرهاد رو هم که خیلی دوست داری!
با ناراحتی میزنه رو پاش و با ناله میگه: ااااای خدا! روزگارمو ببین ! پسر ازدواج کنه و 3 تا بچه هم داشته باشه ولی به پدرش آشنایی نده!!!
بعد از مدتی بهم میگه: تا حالا کسی بهم نگفته بود یه پسر هم دارم!
*****
پدر بزرگ نزدیک 90 سالشه!شناسنامه اش که میگه متولد 1306. اما مطمئناً بیشتر از اینه! تو یه روستای کوهستانیِ صعب العبورِ بدون راه که شش ماه از سال به خاطر برف همون راه های مالرو هم بسته می شده بعیده که شناسنامه ها درست باشن! اون هم روستاییانی که عمداً سن پسر رو کمتر می گفتن تا دیرتر به سربازی ببرندش! تازگی ها این پدربزرگ 90 ساله دچار آلزایمر شده . گاهی پشت به قبله نماز می خونه و همیشه هم می پرسه الان چی بخونم ؟ یادش نمی مونه مغرب یا عشا ، ظهر یا عصر!
یه پیرمرد خیلی تمیز! پیرمردی که هنوزم که هنوزه طبق عادت قدیمی شب موقع خوابیدن یادش نمیره شلوارش رو تا کنه و زیر تشکش بذاره تا صاف بمونه! داره یواش یواش ارتباطش با محیط اطراف کم میشه!
******
نمیدونم میشه جلوی این بیماری رو گرفت یا نه!(دیشب یه مطلب از دکتر یونس درباره ی آلزایمر دیدم که باید در اولین فرصت دقیق بخونمش) ولی واقعاً بیماری وحشتناکیه!سیمهای ارتباطی آدم با اطراف و اطرافیانش یکی یکی گسسته بشه و آدم خودش رو معلق و سرگردون ببینه بین یه سری آدم غریبه در محیطی ناشناس واقعا سخته!
قبلا میگفتن حل کردن مسائل ریاضی و حل جدول و حفظ شعر و امثالهم مانع دچار شدن به آلزایمر میشه. اما مطلب "غریبه" که پست قبل گذاشتم داره میگه کسی که چندین زبان رو هم یاد گرفته و کلی کتاب خونده باز می تونه آلزایمر بگیره!
...
حالا یکی از ترسهام برا آینده ای که معلوم نیست ببینمش یا نه ، همین فراموشیه!
باید دوباره به حفظ نثر و نظم و حل جدول و ...رو بیارم!
با حفظ گلستان سعدی به روش شهاب مرادی شروع کنم چطوره؟!!! (مشق گلستان)