سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

۲۶۲ مطلب با موضوع «روزنوشت» ثبت شده است

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور

گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور

ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن

با بلبلان بی‌دل شیدا مکن غرور

 

از دست غیبت تو شکایت نمی‌کنم

تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد

ما را غم نگار بود مایه سرور

 

زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار

ما را شرابخانه قصور است و یار حور

می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی

گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور

 

حافظ شکایت از غم هجران چه می‌کنی

در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور

***

پ ن : امروز بیست مهر روز بزرگداشت حافظ بود . شاعر همه ی زمان ها و مکان ها و ... حال ها! شاعری همیشه حاضر با شعرهایی بدون تاریخ انقضا! محبوب ترین شاعر ایران!(البته من سعدی بزرگ رو هم تقریباً به اندازه ی حافظ عزیز دوست دارم!)

چقدر خاطره ی خوب دارم من از این حافظیه!

راستی:

این متن انگلیسی نوشته شده پشت سر این بچه ها، ترجمه ی کدوم بیت حافظ ماست؟!!!این سؤال رو چند سال پیش دوستی ازم پرسید و نمیونستم! من که نتونستم بیت اصلی رو پیدا کنم! به نظرم یا از حافظ نیست و یا بد ترجمه شده!

۱ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۶
سپیدار

درسته فحش دادن کار خوبی نیست ! اصلاً کار بدیه! خیـــــــلی بد!ساکت ولی چه میشه کرد که این فحش ها اگه برا همه فحش باشند برا بعضی ها عین واقعیتند! یه جور لیست مشخصات!!! علاوه بر اینکه به بعضی ها غیر از اینها چیز دیگه ای نمیشه گفت! به همون بعضی ها هم خیلی می چسبه! مخصوصا اگه تو کاغذ کادوی شعر و هنر پیچیده باشه!  و عجیب اینکه کلمه ی "فحش " درباره ی همین بعضی ها اصلا و ابدا با "ناسزا" مترادف نیست که بسی "سزا" هم هست! اینا رو گفتم که بگم "رضا احسان پور" تو این شعر طنز "آل سعود" لعنت الله علیهم اجمعین! رو - که نمیدونم چرا خیلی ها "آل صعود" می نویسند؟ - قشنگ معرفی کرده!

****************

یک مشت زبان نفهم و جانی
دیوانه و عقده‌ای... روانی

اندازه‌ی فهم، قدر ارزن
مصداق دقیق لفظ کودن

ظاهر که نگو! شبیه عنتر!
باطن که خدا به دور، بدتر!

از هر چه که سافل است، اسفل
ترکیب سه نقطه‌اند و انگل

هرگز نرسد به پای ایشان
در فتنه‌گری و مکر، شیطان

یا گرم چریدنند و مست‌اند
یا اینکه به فکر "چیز" هستند!

آل شکم‌اند و آل تنبان
رحمت به شعور و فهم حیوان

احمق‌تر از آنکه وصف گردند
با عقل، همیشه در نبردند

گور پدر سعود و آلش
بشمار که می‌رسد زوالش

{رضا احسان‌پور}

خود احسان پور هم شعرش رو قشنگ خونده!(+)

پ ن1: مصرع عنوان  از محمد جواد شرافت

پ ن2: می خواستم چندتا عکس از این قوم بگذارم ولی دیدم خیلی چندشند و ممکنه حالتون و حالمون بد بشه!

۱ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۵
سپیدار

انشاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از آمریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.

امام خمینی

از وقتی خبر جنایت آل سعود منتشر شده ، سعی کردم کمتر تصاویر مربوط  به این فاجعه رو ببینم! با اینحال یه تصویر و یه خبر تو سرم میچرخه و حالم رو بد میکنه !

یک: فیلمی از قربانیان و زخمیها پخش میشه ، بین حاجیان قربانی و زخمی که به سختی بهم فشرده شدن ، زنی مستأصل دست دراز کرده ...!!! 

غم و درد و بی پناهی زنهای زخمی و قربانی و گم شده ، یه جور دیگه دلم رو می سوزونه !

دو : 21 کانتینر پر از پیکرهای قربانیان !

یعنی باور کنم ، سربازا و مأمورای بی وجدانی که خونسردانه ایستادن و جان دادن مهمانان خدا رو تماشا کردن ، کسانی که از دادن آب هم به قربانیان تشنه لب مضایقه کردند ، علائم حیاتی قربانیان رو کنترل کردن و کسانی رو که از فشار و کمبود آب و هوا بی هوش شده بودن ، همراه جانباختگان این جنایت تو کانتینرها جا ندادن؟!!!! یعنی باور کنم؟

حالا هم که میگن آل سعود تصمیم داره اجازه ی شناسایی پیکرهای قربانیانی که تو کانتینرها هستن رو نده !!! خدایا ! وقاحت این قوم تاچه حد؟

 

۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۰
سپیدار

حتما شنیدین که به علت کثرت نیرو در دبیرستان و کمبود نیرو در مقطع ابتدایی قراره نیروهای مازاد دبیرستان ، در دبستانها به کار گرفته بشن  . و شاید شنیده باشین که دبیران دبیرستان رو چندین بار غربال می کنند و کسانی که کمترین امتیاز(و پارتی!) رو دارند میفرستند مقطع ابتدایی !!!!

یا للعجب!مقطع " ابتدایی" مقطع " پایه" است نه مقطعی "پیش پا افتاده"! 

تو همه جای دنیا توانمندترین و بهترین نیروهاشون رو برای تدریس تو دبستان انتخاب می کنند ولی اینجا ... !

این فقط دبیران دبیرستانی نیستند که نسبت به انتقالشون به مقطع ابتدایی معترضند !(از بس به معلم دبستان عزت و احترام قائلند [!] همه سر و دست میشکنن برای تدریس تو این مقطع!!!! یک بار رئیس اداره مون اومده بود مدرسه ما و بعد از اینکه از اهمیت مقطع ابتدایی و جایگاهش تو کشورهای پیشرفته برامون سخنرانی کرد و دلمون رو سوزوند! گفت: شما اگه دکترا هم بگیرین نمیگذاریم تغییر مقطع بدین!!!!)

بگذریم ... ما معلمان ابتدایی هم ازسازماندهی این دبیران تو مقطع ابتدایی ناراحتیم !

ما نسبت به حضور دبیران کم توان ، تو مدارس و مقطعمون اعتراض داریم !

آقایونی که این تصمیم رو گرفتن مطمئنا حتی یک روز هم توی یک کلاس 30-40 نفری مقطع ابتدایی تدریس نداشته اند !اصلا شاید کار یه معلم دبستانی رو از نزدیک هم ندیده باشند !

آقایون فکر می کنند کار تو مقطع ابتدایی یعنی بازی و شوخی! از نظر اونها یاد دادن خوندن و نوشتن و مفاهیم پایه ی علوم پایه ، کار مهمی نیست و هر کس با هر میزان توان و سواد از پس اون بر میاد!

تدریس چندین عنوان درسی ، کلاسداری و ارتباط برقرار کردن با بچه های مقطع ابتدایی به طور قطع برای دبیران توانمند و خوب دبیرستان هم مشکل خواهد بود چه برسه به دبیران کم توان!

(اونایی که تجربه ی تدریس تو مقاطع و پایه های مختلف رو دارند این نکته رو تأیید می کنند که پایه ی اول سخت ترین پایه تو تمام مقاطع برای تدریسه و عجیب اینکه خیلی از این معلمان بی تجربه و بی انگیزه ، تو این پایه مشغول میشن!)

دبیران دبیرستان اگه باید در تدریس یک درس توانمند باشند ، معلم مقطع ابتدایی باید توان تدریس تمام درسها رو داشته باشه ! معلم دبیرستان یک درس رو تدریس می کنه بدون اینکه دغدغه ی یادگرفتن و نگرفتن دانش آموزاشو داشته باشه ، نیاز چندانی به مهارت کلاسداری و ... هم نداره ؛ ولی معلم ابتدایی باید همزمان برای تدریس چندین درس برنامه بریزه ، نگران یادگرفتن و نگرفتن شاگرداش باشه (خود بچه ها اونقدر بزرگ نشدن که مسؤلیت یاد گرفتن رو به خودشون واگذار کرد!) کنترل و کلاسداری تو مقطع ابتدایی هم مهارتیه که تا کسی یک روز مجبور به انجام اون نشه نمیتونه به سختیش پی ببره!

دبیرانی که با اجبار و علی رغم میل باطنیشون برای تدریس به دبستان فرستاده میش طبیعتا بازده خوبی هم نخواهند داشت و در این بازی نامعقول و عمل بی تدبیر ، بچه های بیگناه دبستانها هستند که متضرر میشن و وجهه ی ما معلمای ابتداییِ که بیشتر از همیشه زیر سؤال میره!

توی حرف ، آقایون نسبت به اهمیت دوران ابتدایی تأکید می کنند و آینده ی کشور رو به این مقطع حساس! پیوند میزنند ولی تو عمل دریغ از یک جو اعتقاد به حرفهاشون !

آقایون حتی در استخدام معلم ورزش به تعداد کافی (حتی معلم غیر متخصص!) هم تو دبستانها کوتاهی می کنند و دانش آموزان پایه های اول و دوم و گاهی سوم رو هم از داشتن معلم ورزش اختصاصی محروم می کنند و همزمان در همایشها و کنفرانسهاشون دم از اهمیت سلامت جسم و روح بچه ها میزنند! یعنی حتی قبول ندارند که بچه های پیش دبستانی و اوایل ابتدایی که هنوز در حال رشدند، بیشتر از همه ی گروه های سنی به فعالیتهای هدفمند و علمی ورزشی محتاجند تا بچه های راهنمایی و دبیرستان ! حالا هم که آموزش این بچه های بیچاره رو دارند میسپارند دست معلمهای بی انگیزه و کارنابلد !

خلاصه ...

خانه از پای بست ویران است !و تا آموزش و پرورش واقعا (و نه فقط روی کاغذ) اصلاح و به سامان نشه امیدی به اصلاح جامعه نیست !

خشت اول چون نهد معمار کج ... علم اگه تو ثریا باشه که هیچ ! اگه رو زمین ریخته هم باشه ، هیچ زن و مردی از سرزمین پارس ، نمیتونه به اون دست پیدا کنه!!!!

پ ن:

یه خاطره هم بگم از شاهکارهای آموزش و پرورش که بخندین(و گریه کنین):

آموزش و پرورش فکر می کنه اگه از شرکت کنندگان رقابت های گوناگون طرح درس ، مقاله نویسی ، اقدام پژوهی و ...بخواد کارشون رو تو قالب CD هم ارائه کنند خیلی باکلاس و پیشرفته است !برای همین برای هر کاری (حتی یه فایل Word چند کیلو بایتی ) هم سی دی میخواد !(خدا میدونه چقدر cd و کاغذ برا همین طرحها هدر میره!)

یکی از همکاران ما در یکی از همین مسابقات چون وقت نداشته کارش رو تو سی دی بریزه ، از مغازه ی روبروی اداره یه سی دی خام خرید و اسم خودش و عنوان کارش رو روش نوشت و همینطور خام تحویل اداره داده و شیرین اینکه تو اون رقابت به مقام دوم هم نائل شد! بععععععععله!

........

یاد این لطیفه ی بامزه افتادم؛بگم بخندیم تا شاید کمی تلخی ماجراهای آموزش و پرورش رو فراموش کنیم!:

امروز از دانشگاه زنگ زدن بیا ثبت نام کن. تعجب کردم گفتم من که آزمون شرکت نکردم.

گفت اون روز تو تلگرام به دوستت گفتی شاید تو آزمون ارشد شرکت کنی، ما ثبت نامت کردیم آزمون هم جات دادیم، الان ترم دو هستی، نگران نباش درسِت خوبه، فقط شهریه بدهکاری!

۲ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۵
سپیدار

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

۱ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۱
سپیدار

 خدایا مرا پاکیزه بپذیر

 

بی ربطِ باربط :

 یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ ! مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ؟

                                                                                     : همین کَرِمِت دیگه ! قربونت برم!

 ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ ن: "گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید" ، ترسم از رفتن نیست . از نرسیدن است.

۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۳۵
سپیدار

 

حجاب

   طبق یه قانون نانوشته ، هر سخنرانی از منبر بالا میره - مخصوصا آقایون علما و در مکانها یا موقعیت های مذهبی - خودش رو موظف میدونه یه گریزی هم به مقوله ی حجاب خانومها بزنه ! اینجاست که من ترجیح میدم یا مجلس رو ترک کنم و یا خودم رو به کار دیگه ای مشغول ! اگر هیچکدوم نشه باید تا آخر سخنرانی حرص بخورم !

حرم امام رضا علیه السلام هم از این قانون مستثنی نبود و نیست !

دو تا از سخنرانی هایی هم که یکی ناخواسته و دیگری با میل و اراده ی خودم گوش کردم ، زدن به کوچه ی حجاب ما خانوما!

البته استثنائا این دو نفر یه چند جمله ای هم درباره ی حجاب آقایون گفتن که به نظرم باز به اصل مطلب اشاره ای نکردن!

۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۱۰
سپیدار

به مناسبت هفته ی دولت (دولت هم که میدونین یعنی چند میلیون مدیر و رئیس و کارمند!):

چگونه جای مناسب برای کارمند جدید را تشخیص دهیم؟

 

     1- چهارصد آجر را در اتاقی بسته بگذار.

     2- کارمندان جدید را در اتاق بگذار و در را ببند .

     3- آن ها را ترک کن و بعد از 6 ساعت برگرد.

     4- سپس موقعیت ها را تجزیه و تحلیل کن :

 

  • اگر آنها در حال شمردن آجرها هستند ، آن ها را در بخش حسابداری بگذار.
  • اگر آن ها برای دومین بار در حال شمردن آجرها هستند ، آن ها را در بخش ممیزی بگذار .
  • اگر آنها آجرها را به سمت یکدیگر پرتاب می کنند آن ها را در بخش اداری بگذار.
  • اگر خواب هستند ، آن ها را در بخش حراست بگذار.
  • اگر آن ها بیکار نشسته اند ، آن ها را در قسمت نیروی انسانی بگذار.
  • اگر آن ها سعی می کنند با آجرها ترکیب های مختلفی ایجاد کنند و مدام جستجوی بیشتری می کنند ولی هنوز یک آجر را هم تکان نداده اند ، آن ها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذار.
  • اگر انها اتاق را ترک کرده اند آن ها را در قسمت بازاریابی بگذار.
  • اگر ان ها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند ، بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها ، به آنها تبریک بگو و آن ها را در قسمت مدیریت ارشد قرار بده. 

معادلات مدیریتی!

مدیر باهوش + کارمند باهوش = سود

مدیر باهوش + کارمند نادان = تولید

مدیر نادان + کارمند باهوش = ارتقاء

مدیر نادان + کارمند نادان = اضافه کاری

۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۴۵
سپیدار

خانومه اومده نشسته جلوی دوربین و مثلا داره مردم رو تشویق می کنه به صرفه جویی تو مصرف برق! میگه (نقل به مضمون ):

" وقتی تو استفاده از چیزی که مربوط به همه است دقت کنی و مواظب باشی کائنات به زندگیت برکت میده!!!!!"

پ ن1: جانم؟!!!!! کائنات برکت میده؟ 

کائنات چه کاره هستند اونوقت؟! تا جاییکه ما میدونیم کائنات یعنی همه ی آفریده های خدا . همه ی آنچه در آسمان ها و زمین است . انسانها ، حیوانات ، نباتات ، جمادات ، مجردات و ... .

برترین و شریف ترین این کائنات هم که شخص شخیص خودمون هستیم ؛ حالا این سنگ و چوب و جَک و جونور قراره گونی گونی برکت بریزن تو زندگیمون یا زحمت اون رو هم باید خودمون که خیر سرمون اشرف مخلوقاتیم بکشیم؟ 

کلمات قشنگ و دهان پر کن شدن حجاب اندیشه ی ما . وقتی کسی چهار تا کلمه میگه که کم شنیدیم ، سریع خلع سلاح میشیم و حتی نمی پرسیم : این که گفتی یعنی چه؟

پ ن2: قدیما بی سوادهایی بودن که می گفتن:  از تو حرکت از خدا برکت!

۰ ۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۵
سپیدار

خسته ام

از زمین و از زمان

مرا

۷ ِ کوچکی بکش در آسمان

...

۰۸ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۲
سپیدار