مهربانترین
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
***
ااااااااااگــــــــــــــــــــــر قاصدکی را دیدم ...
تو هم اگر قاصدکی را دیدی نشانی ام را به او بده ...
این حوالی پر از دلهای نازکِ شکسته است ...
***
پ ن: این روزها خواسته و ناخواسته شنونده ی غصه های دوستان و اطرافیانم بودم ... غصه هایی که نمیتونم کمِشون کنم ...
فکر می کنم درک حجم غصه ها و مشکلات دیگران برای کسی که حتی اون مشکل رو داشته هم غیر ممکنه! مثل درد ! ما هیچ وقت نمی تونیم بفهمیم کسی چقدر داره درد می کشه حتی اگه روزی خودمون هم اون درد رو تجربه کرده باشیم...
یه درد مشترک و واحد میتونه تو آدمهای مختلف معانی مختلف داشته باشه ... دردی که برای یکی کُشنده و غیر قابل تحمله ممکنه برا یکی دیگه خیلی هم پیش پا افتاده باشه ! نمیدونم ...
میگن خدا حواسش حتی به دل نازک شب بو هم هست ...
میگن حتی روزیِ یه کِرم کوچک تو شکاف سنگی تو اعماق اقیانوس رو هم فراموش نمی کنه ...
میگن خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی مهربونه ...
به قول خانم افسانه شعبان نژاد :
مهربانتر از مادر / مهربانتر از بابا/ مهربانتر از آبی / با تمام ماهی ها / مهربانتر از گل ها / با دو بال پروانه / مهربانتر از باران / با درخت و با دانه / مهربانتر از خورشید / با گل و زمینی تو/ تو خدای ما هستی / مهربانترینی تو
...
آدمهایی که به خدا اعتقاد ندارند چطور زنده می مونن؟ ...