دستی که پیامبر بوسید
هر زمان فرصتی پیدا میشه یکی از قصه های کتاب دوست داشتنی "قصه های خیلی قشنگ" رو برای بچه ها می خونم و ازشون میخوام قصه رو برای پدر و مادرشون تعریف کنند . (برای تقویت حافظه شون اصرار دارم مادرها از بچه هاشون قصه رو بپرسند )
امروز رسیدیم به قصه ی " دستی که پیامبر بوسید" ... از اونجایی که پدر بیشتر بچه های کلاسم کارگرند از بچه ها خواستم امشب دست باباهاشون رو بگیرند و ببینند چه فرقی با دست خودشون داره و بعد دست پدرشون رو ببوسند که با زحمت زیاد براشون نون حلال درمیارن.
تو گروه تلگرامی کلاس هم از مادرا خواستم علاوه بر اینکه قصه رو از بچه ها می پرسند ، اگه بچه ها دست پدر و مادرشون رو بوسیدند بهم اطلاع بدن تا فردا از بچه ها تشکر کنم (تشکر هم اینه که یه ستاره می چسبونم به پیشونیشون و میشن دختر مهربون و قدرشناس! هدیه کـــــــــــــــــــــــاملاَ معنویه)
چند نفر از مادرا تا حالا برام نوشتن که دخترشون دست اونا یا پدرشون رو بوسیدن ... باید حسّ باباها و مادرها رو هم از این کار دختراشون بپرسم
پ ن1: میدونستین امام سجاد علیه السلام هم ضامن آهو بودن ؟ یکی از قصه های این کتاب به اسم
"آهوی سرگردان " در این مورده!
پ ن2: کاش تعداد دانش آموزای کلاس کمتر بود . آموزش چهل تا دانش آموز اینقدر وقت گیره که اصلا به کارهای پرورشی نمی رسیم !