در حسرت یک خنده به مانند شما ...
آخرین باری که از ته دل خندیدین رو یادتون میاد؟
...
شاید بهتر باشه سخت نگیریم ... اگه برای خندیدن منتظر رفع تمام همّ و غم ها و تمام دلتنگی ها و غصّه ها باشیم شاید خندیدن رو فراموش کنیم ... دنیاست دیگه ! به قول سایه :
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دلِ آدمیان است
حالا که روزگار قراره با دلِ ما بازی کنه ، چاره ای نیست جز اینکه ما هم وارد بازیش بشیم . اینطوری شاید یه وقتهایی هم توپ(دل) رو بهمون پاس بده ولی اگه یه گوشه بشینیم و غصه بخوریم و قوانین بازیش رو نپذیریم تکی باهاش بازی میکنه و فقط حسرتش برامون می مونه .
...
این رفیق جان من اینقدر خوشگل میخنده که از خنده اش خنده م میگیره . وقتی باهمیم خیلی راحت به مشکلاتی که در حالت عادی براشون غصه می خوریم و گریه می کنیم ، می خندیم ...از قضا بیشترین خنده هامون هم تو حرم امام رضای جانه!جایی که مردم گریه می کنن و دردهاشون رو به امام رضا میگن من و این دوستم معمولا خنده هامون رو براش می بریم!
...
یکی از این دوستها پیدا کنید از نون شب واجبتره داشتنشون ... دور آدمهای تلخ و غرغرو رو هم یه خط قرمز پررنگ بکشید ... خودتون هم تلخ نباشید تا خدایی نکرده یه وقت دورتون خط قرمز پررنگ نکشن !
شاد زی با سیه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد