سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

ترسم نرسیم به کعبه ...

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۰۱ ب.ظ

ضمن احترام به تمام معلمهایی که با جون و دل کار می کنند و هیچ کمبود و مشکلی مانع خوب بودنشون نیست . مخصوصا معلمهای خوب مقطع ابتدایی و مخصوصاتر ! معلمهای کلاس اولی :

اولین روز مدرسه بعد از تعطیلات نوروزی . از کلاس 40 نفری 30 نفر غایبند و 10 نفری اومدن . 

معلم کلاس به معاون مدرسه میگه تو بیا دعواشون کن که چرا اومدن؟!!!!!

10 تا بچه ی کلاس اولی به جای تشویق، باید مؤاخذه و بازخواست بشن که چرا به قانون و وظیفه شون عمل کردن!!!! معلومه که سالهای دیگه این 10 نفر هم به اون 30 نفر اضافه میشن و از هر فرصتی برای تعطیل کردن کلاس استفاده (سوء استفاده ) می کنن!

همین ها فردا میشن دانشجو و نصف ترم تحصیلی کلاس و دانشگاه رو می پیچونن!

همین ها میشن کارمند و "امروز برو فردا بیا" تحویل مردم میدن .

همین ها میشن ...

◇◇◇

معلم کلاس پنجم مدرسه است . به پسر بچه های 11-12 ساله میگه: ایرانی ها هیچ افتخاری تو تاریخ ندارن . هر چی رو که می بینین خارجی ها کشف یا اختراع کردن !!!!

فکر کنید در طی 30 سال متوسط 1000 نفر ، دانش آموز این معلم میشن . 1000 نفر که فکر می کنند مرغ همسایه غازه و ما هیچ مرغی نداریم . کسانی که" نمی توانیم" تو وجودشون ریشه دوانده!

◇◇◇

معلم مدرسه است و با افتخار میگه : من اجازه نمیدم هیچ وسیله ی ایرانی وارد آشپزخونه ام بشه ! همه چی باید بهترین برند خارجی باشه !!!!

این معلم چطور میخواد به بچه های کلاسش یاد بده که برای ایران و ایرانی ارزش قائل بشن؟!!!

◇◇◇

معلم مقطع راهنماییه . تو کلاس همه اش گوشی دستشه تا آخرین اخبار فوتبال ایران و جهان رو به اطلاع شاگرداش برسونه . و بدون تدریس کتاب، 6 سوال (دقیقا 6 سوال ) رو به بچه ها میده و همون ها رو ازشون امتحان میگیره !

◇◇◇

مدیر مدرسه است ولی به خاطر کمبود معلم یکی از درسهای بچه ها رو هم همزمان تدریس می کنه و مثلا مهارتها و سبک زندگی یاد بچه ها میده . چطوری؟ کاری نداره 10 -20 تا سوال میده دست بچه ها و میره به کارهای مدیریتیش برسه!

بچه ها از این معلم سبک کدوم زندگی رو یاد می گیرن ؟!!

◇◇◇

پ ن1: هیچ نظارت و کنترلی بر عملکرد منِ معلم ، مدیر ، رییس و بقیه کارکنان آموزش و پرورش وجود نداره ! هیچ کس نمی گه تو کلاس چه کار می کنی؟ بازده کارِت چیه؟ هیچ ملاک و معیاری هم برای اندازه گیری و قضاوت وجود نداره ! نمیدونم راهش چیه ولی اینطوری هم که ما داریم میریم امیدی برای رسیدن دیده نمیشه ! آموزش و پرورش رو کاغذ میگه کار و برنامه ام درسته ولی رو زمین ، خیلی فشل و یلخی و هردمبیل و باری به هر جهت و ولش کن و سخت نگیر و ... است ! خیــــــــــــــــلی!

با این آموزش و پرورش به کجا میریم؟ ... ناکجاآبادی که کاش ترکستان بود!

پ ن2: امروز از اون روزایی بود که دلم میخواست غُر بزنم!

۹۶/۰۱/۱۵

نظرات (۲)

تفاوت ناصرالدین شاه رو با امپراطور ژاپن دیدی؟ در وجود هر ایرانی یه ناصرالدین شاه هست.. باور کن.. فرق ما با ژاپنیها دقیقا در ریشه های تاریخی فرهنگمونه.. وگرنه هر دو مون یه فرهنگ و تاریخ چندهزار ساله داریم و آسیایی هستیم. اونا رو ببین و ما رو.. 
پاسخ:
دلم می سوزه !....
۱. معلم ها هم مثل سایر افراد جامعه‌اند. توقع خاصی از آنها نمیره. پایهٔ تفکر ایرانی بیمار است.
۲. نکته جالبی که اگر دقت کنید اغلب (اگر نگیم تمام) اینهایی که غر می‌زنند خودشون یا چیز خاصی نشده‌اند و یا کار خاصی نکرده‌اند. مثلا وقتی میگه ما عرضه نداریم فلان چیز بسازیم. یکی باید ازش بپرسه تو دقیقا کجای این داستان هستی؟ دانشمندی؟ راوی هستی؟ سر خری؟ اون جناب آبگوشت بزباشی رو یکی نیست بهش بگه تو خودت دقیقا کجای «علم» هستی؟
۳. راستش رو بخواهید چند تا معلمی هم که من تو زندگیم دیدم متاسفانه سر سوزنی منو به محیط آموزش و پرورش امیدوار نکردند. همه ناامید. گله‌مند. غرغرو. بعضا ضد دین، کم‌سواد و ...
یه روز توی جمعی موضوعی رو مطرح کردم که برخی موافق و برخی مخالف آن بودند. فکر می‌کنید زشت ترین رفتار و ادبیات رو چه کسی به خرج داد؟ بلی تنها معلم اون جمع!

راه سخت و طولانی‌ای در پیش است.
پاسخ:
سلام
بله متاسفانه ما معلمها هم مثل سایر افراد جامعه ایم و از بیماری جامعه است که اجازه میده منِ نوعی با اندیشه ی بیمار و ذهن مسموم و معیوب وارد آموزش و پرورش بشم . و خشت های اول این دیوار رو کج بگذارم. آموزش و پرورش ما بیش تر از مشکل اقتصادی مشکل فرهنگی داره . وجدان و اخلاق و انسانیت حکم می کنه که اگه من توان انجام کاری رو ندارم بدون توجه به درآمدش ، اون شغل رو قبول نکنم . اگه منی که سواد کافی و حوصله ی وافی برای شغل معلمی ندارم و دنبال کاری پردرآمد با شأن اجتماعی خیلی بالا هستم ، کسی مجبورم نکرده این شغل رو بپذیرم ، میتونم نیام و اجازه بدم کسی که این شغل رو با تمام کمبودهاش دوست داره بیاد ولی متاسفانه خودخواهیِ من و نبودن ملاکهای استخدامی درست و منطقی باعث میشه من هم با نارضایتی قلبی و از روی ناچاری و ناتوانی برای پیدا کردن شغل دلخواه ،وارد حوزه ی تعلیم و تربیت بشم و خروجی بشه آنچه می بینیم .
نادر ابراهیمی جمله ای داره با این مضمون که "آدمهای ضعیف و ناتوانند که به اندازه ی امکاناتشون کار می کنند " . متاسفانه خیلی از ما معلمها کمبود امکانات و حقوق رو دستمایه ی کم کاری خودمون قرار دادیم .
 آموزش و پرورشی که قراره افراد جامعه رو در سطوح مختلف هرم اجتماع تربیت کنه ،وقتی تو کارِش اینقدر ناتوان و ضعیف باشه معلومه که کاسب و کارگر و کارمند و وزیر و وکیلِ سالم و صالحی تحویل اجتماع نمیده .
با این حال "نومید نشاید بود" که هنوز بهترین  و دلسوزترین معلمها رو من تو مقطع ابتدایی می بینم . کسانی که واقعا کارشون رو دوست دارن و این غرغرهای من شاید به حکم اینکه "طبع ملول شعر شریفی نمی دهد" کمی بیشتر از کمی تلخ شده!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی