سرِ بی کسی سلامت
همسر یکی از همکاران، یکی از مسئولان و بانیان موکب امام رضاست که تو ایام پیاده روی اربعین تو مسیر نجف تا کربلا برپاست . امسال دارن 120هزار بسته هدیه درست می کنن تو این پیاده روی به زائرا بدن . دیروز اتفاقی مدیرمون گفت میایی بریم تو درست کردن هدایای موکب امام رضا برا اربعین کمک کنیم . امام رضا که جان منه پیاده روی اربعین هم آرزوی دور از دسترسم ! نا گفته پیداست که گفتم آره ! رفتیم مدرسه شون . باید عکسهایی از حرم و ضریح و گنبد امام رئوف رو می چسبوندیم رو تخته شاسی . خیلی مزه داد امروز هم رفتم . پرچم گنبد امام رضا جانم رو هم آورده بودن . دلم سوخت موقع برگشت به خونه وقتی از دوستی خداحافظی کردم که قراره بره پیاده روی اربعین . به قول حمیدرضا برقعی:
سلام من دلخسته ی غمگین شده را نیز ، به شیرین غزلهای خداوند ، به معشوق دو عالم برسانید .
◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆•◆
درباره ی تصویر: نوشته شعر از سعدیه! ولی شواهد همچین چیزی رو تأیید نمی کنه!
پ ن: با این سرعت سرسام آور نقل و انتقالِ اطلاعات و فست فودی شدن تمام شئون زندگی ما آدمها ، جعل واقعیات و تولید و تکثیر جعلیات اینقدر زیاد شده که حتی فرصت نقد و جدا کردن سره از ناسره رو هم ازمون گرفته . یه نمونه ی بسیار ساده و شاید پیش پا افتاده از این قلب واقعیت ها همین زدن جمله و شعر و متن و ... به نام کسیِ که حتی روحش هم از ماجرا بی خبره ! کسی که شاید اصلا وجود خارجی نداشته و نداره!
تو این عصر چه قدر به اطلاعاتی که از چنین فضاهای نامطمئنی به دستمون می رسه میشه اطمینان کرد؟ به نظرم بیشتر از بمباران اطلاعات داریم بمباران شایعات و جعلیات میشیم ... پس آیا نمیشه گفت : صد رحمت به عصر بی خبری!
در گذشته "حقیقت" شاید تو چند لایه ی محدود از دروغ پوشیده شده بود مثل یه پیاز کوچک با گذشتن از چند لایه می شد به مغز و حقیقت نهفته در اون دست پیدا کرد ولی حالا پیاز خیلی بزرگ شده و رسیدن به مغزش بسیار دشوارتر!
چه جمله ای گفتم!! خودم هنگ کردم:)