سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

نسخه پیچ

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۱۶ ب.ظ

چند روز پیش مامان به خاطر درد پاهاش به دکتر مراجعه کرد و با یه گونی دارو برگشت . هزینه ی این داروها حدود 500 هزار تومن شده بود .

تو خونه که داروها رو گذاشتم جلوم تا قرصهای صبح و ظهر و شب رو جدا و مشخص کنم براش ، مامان یکی از قوطی ها رو برداشت و با ناراحتی گفت باز هم که از اینا داده ! قبلا از اینا خوردم و افاقه نکرده !

دو تا از همون قرص تکراری رو که خورد گفت پا دردم بیشتر شده و از درد مچ پاش می نالید . داشته باشین که از این دارو 5 بسته ی 50 تایی داده بودن یعنی 250 قرص برای بیش از 4 ماه!

3 تا قرص خورده شده بود که گونی داروها رو زدن زیر بغلشون و رفتن سراغ دکتر !

دکتر تا داروها رو دید گفت: من که این داروها رو ننوشته بودم !!! و در ضمن من فقط یه بسته ی 100 تایی نوشته بودم برا 50 روز نه 250 تا !

آقای دکتر داروی اصلی رو دوباره نوشت و داروها از یه داروخانه ی دیگه تهیه شد !

داروهای اشتباه رو برگردوندن داروخانه که خانم! اینها دارویی نیست که دکتر برامون نوشته ! و خانم فرمودن : اینها که بهترن!!!!!

خلاصه خانم داروها رو پس گرفته و400 هزار تومان رو پس دادند !

حالا فکر می کنید قیمت دارویی که دکتر نوشته بود چقدر بود؟!!! 30 هزار تومان! یعنی نسخه پیچ داروخونه به صلاحدید خودشون اسم و مقدار دارو رو تغییر دادن! به جای 100 تا قرص 30 هزار تومنی 250 تا قرص 400 هزار تومنی داده بودن !!!

خلاصه از ما گفتن! حواستون جمع باشه!

***

1_ آقایون و خانم های اطبا هم بلا نسبت بعضی هاشون ! اینقدر بدخط هستن که گاهی خودشون هم نمی تونن نوشته ی خودشون رو بخونن! (شده قضیه ی خط سوم حضرت شمس! یادتونه که؟!)

آن خطاط،

سه گونه خط نوشتی!

یکی، او خواندی لاغیر او!

یکی را، هم او خواندی،

هم غیر او

یکی، نه او خواندی، نه غیر او

آن خط سوم منم

پس طبیعتا در اکثر مواقع امکان تطابق نسخه و دارو برای ما وجود نداره! اینطوری میشه که داروخونه چی های بی انصاف داروهای مونده و قیمت بالاشون رو آب می کنن!

2-  درس عبرتی شد برای ما که همیشه دارو رو به دکتر نشون بدیم (هر چند در این مورد خاص دکتر گفته بود نیازی نیست داروها رو بهشون نشون بدیم!)

--------------------------------------

اینا که داروخونه چی اند و پول لازم! امروز تو مترو یه ملکه رو دیدم (از اینایی که پشت مانتوشون نوشته keep calm i’m queen ) که داشت دست فروشی می کرد! اوضاع خیلی خراب شده ! ملکه ها هم وضعیت اقتصادیشون خراب شده چه برسه ما رعیتها!چشمک

۹۵/۰۵/۰۶

نظرات (۲)

۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۳ فاطیما کیان
دکتر ها الان دیگه فقط دارن تجارت میکنن ! نه طبابت !
پاسخ:
البته نه همه شون!!!
تو این مورد خاص هم داروخونه چی داشت به هر لطایف الحیلی داروهاش رو می فروخت! دکتر بنده خدا تقصیری نداشت!
من خطم خیلی خوبه! در جریان که هستی.. اولین نسخه ای که نوشتم میخواستن قاب بگیرن بزنن به دیوار داروخونه امام رضا.. بسکه نستعلیق نوشته بودم!! یه چنتا نستعلیق نوشتم رو آبسلانگ ( بستنی چوبیا که تو دهن مریض میزاریم!) ملت دارن خودشون رو میکشن انقدر لایک کردن!! مامانت خوب میشه، من دعا میکنم.
پاسخ:
بعله استاد در جریانم ! آخرین پروژه ات خط ثلث بود دیگه ؟!
سپااااااااسگزارم بابت دعا  😊 
خط لاتینت هم به خوبی فارسیته ؟...بابا خلاقیت ! رو چوب بستنی! دوست دارم بببنمشون   :) 
...
راستی ...میدونستم عاشق بستنی هستی ولی نمی دونستم شما بستنی چوبی  میذارین دهن مریض؟ بی انصاف دکترای محل ما بستنی رو خودشون میخورند چوبش رو دهن ما میذارن ؛ )    

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی