من بی تو زندگانی بر خود نمی پسندمــــــــــــــ....
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۵ ب.ظ
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
من بی تو زندگانی بر خود نمی پسندم
کاسایشی نباشد بی دوستان بقا را
○
○
○
سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را
***
پ ن:شیخ ما فرمودند: "گردن بنه قضا را" ! استاد! مگه چاره ی دیگه ای هم هست؟
۹۵/۰۴/۳۰