گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ببری رونق مسلمانی
امروز جشن الفبا داشتیم . طبق هماهنگی قبلی بچه ها با لباس فرم مدرسه بودن. تصمیم بر این بود که هر 4 تا کلاس تو نمازخونه ی مدرسه برنامه ی گروه نمایشی که از قبل دعوت شده بودن رو تماشا کنند و بعد برا پذیرایی و گرفتن لوح و جوایز و باقی برنامه ها به کلاسهای خودشون برن.(واااااای خدا! چقدر جنگیدم تا جشن الفبا رو تو مدرسه و کلاس بگیریم، نه تو تالار! )
بعد از تماشای نمایش ، از بچه ها خواستم مقنعه هاشون رو دربیارن و تو کیفهاشون بگذارن. (آخه کلاسهامون خییییییییییییلی گرم هستن و به خاطر بدی پنجره ها - که از اول تا آخر سال تحصیلی بهونه ای بود تا با اشاره بهشون به بچه ها بگم : مهم نیست در آینده چه شغلی داشته باشین اما تو رو خدا ! در آینده هر کاره ای میشین ،وظیفه تون رو درست انجام بدین و مردم رو اذیت نکنین ! - امکان باز کردن پنجره ها رو هم نداشتیم !)
همینطور که بچه ها به صف از حیاط داشتن میرفتن تو کلاس ، معاون پرورشی مدرسه جلومون سبز شد که: در آوردن مقنعه رو با مدیر هماهنگ کردین؟
هاج و واج موندم که ما فقط مقنعه درآوردیم! مثل خیییییلی از مدرسه ها که بچه ها آرایشگاه نرفته و لباس مجلسی نپوشیدن ! که فرمودن: زیر سقف مدرسه باید لباس فرم بپوشن !
و رفتن تا از مدیر - که به خاطر شرکت تو جلسه ای در مدرسه نبود - کسب تکلیف کنند .
بچه ها رو بردم تو کلاس و ازشون خواستم مقنعه هاشون رو سر کنن!
چند دقیقه بعد ، در کلاس باز شد و جناب معاون کلانتر (که اصلا هم پشت اون ستاره ی حلبی ، قلبی از طلا نداره!!! )با تندی سرش رو آورد تو کلاس و وقتی دید بچه ها مقنعه سرشونه ، با لحن تندی تشکر کرد و رفت !
اما رفتارش با همکارم بدتر بود ! وقتی وارد کلاس شده و بچه ها رو بدون مقنعه دیده ، درست وقتی بچه ها داشتن تک تک شعر الفباشون رو میخوندن ، با داد و فریاد گفته که فیلمبرداری نکنید و اول مقنعه و ....!
*****
پ ن:
1- از این دلم میسوزه که این خانم به اصطلاع معاون پرورشی خودش خیلی حجاب درست و حسابی نداره ! نه تو مدرسه و نه تو بیرون! حتی شکر خدا ! چادری هم نیست !
2: تو این مدرسه ای که اصرار دارن زیر سقفش باید لباس فرم پوشیده بشه ؛ همکارا با هر لباسی تشریف میارن ، مانتوی کوتاه و تنگ و آستین کوتاه که هییییییچ! حتی تونیک و سارافون ! خود همین خانم معاون پرورشی هفته ی پیش به جای مانتو یه تونیک زرد خردلی کوتاه تو مدرسه پوشیده بود ! چرا راه دور بریم ، همین من به ندرت مقنعه سر می کنم ! گاهی هم با سارافون میرم مدرسه و امروز هم شال ، مانتوی تقریبا کوتاه و طرح دار و شلوار جین پوشیده بودم !!!(هر سه غیر قانونی ظاهراً) ولی هیچ کس هیچ ایرادی نگرفت !
3: جالب اینکه اصلا یکی از کلاس ها قرار بود امروز با لباس به اصطلاح مهمونی بیان و به خاطر هماهنگی 4 تا کلاس ، لباس فرم پوشیده بودن.
و جالبتر اینکه دو سه سال پیش تو همین مدرسه و تو همین نمازخونه و تو همین کلاس ، بچه ها برا جشن الفبا لباس فرم نپوشیده بودن ! و هیچ آسمونی هم به زمین نیومد و بالعکس! )
4: من نمیدونم تو اون مدارسی که برنامه ریزی شده تا بچه ها (حتی دخترهای دبیرستانی! ) از نظر پوشش راحت و آزاد باشن ، مدارسشون سقف نداره؟ آیا بین بچه های 7-8 ساله با 15-16 ساله هیچ فرقی نیست؟
5: با این کارهاشون ، رشته های ما رو پنبه می کنن!
طی سال سعی کردیم حریم ها و حدودها رو برا بچه ها جا بندازیم تا بچه ها ببینن و بدونن که لازم نیست و نباید همه جا و پیش همه یه جور لباس بپوشن و لزوما هر کی حجاب داره ، خشک و بی منطق نیست ! و مهمتر اینکه تمام تلاشمون رو کردیم بچه ها نسبت به دین و مخصوصا حجاب بدبین نشن. سعی کردیم ریاکار نباشیم و ریاکار بارشون نیاریم . خواستیم وقتی بچه ها بیرون از جو مدرسه و کلاس ما رو می بینن ، دچار تناقض نشن ! اما ...
به قول سعدی بزرگ:
گر تو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
خلاصه آنکه این بلبشوی فکری و تصمیم گیری در مملکت ما معلوم نیست کی سامان پیدا می کنه و تا اون موقع چند نفر قربانی خواهد گرفت.
اما خب ناامید هم نباید شد.