خوشا پرنده شدن در هجوم باد !!!
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۵۳ ب.ظ
دیگر به بی قراری خود خو گرفته ام
آری خوشا پرنده شدن در هجوم باد
فرزانگان اگر به خوش آوازگی خوشند
ما عاشقیم، عزت دیوانگان زیاد
محمد سعید شاد

فکر می کنم بیشتر از پرنده ، من شبیه "ماهی آزاد"م! از بس که خلاف جریان رودخانه شنا کرده و می کنم !
در عجبم با این همه تقلا و سرسختی برا فرار از جریان عادی رودخونه چرا هنوز اونقدر که باید قوی نشدم ؟!!
درست وقتی دارم به شدت می جنگم که جریان آب من رو با خودش نبره ! درست همون زمانی که زخمی و به نظرم سربلند از مقابله با یه موج وحشتناک برگشتم ، احساس شکست می کنم و به خودم میگم: خُب که چی؟ بهتر نبود با جریان آب می رفتی؟ چرا اینقدر خودت رو زخمی می کنی؟ ارزشش رو داشت؟ داره؟ خیالت راحت شد یه زخم دیگه خوردی؟ ... و خستگی اونقدر بهم فشار میاره که میگم باشه! با موج بعدی نمی جنگم ! همراهش میشم و میرم ...
اما ...
موج بعدی که میاد می بینم نمی تونم دل از کوه بکنم ! می بینم ترجیح میدم بپرم رو خاک تا اینکه برم جایی که دیگه نتونم کوه رو ببینم ! جایی که حتی امید دیدن کوه رو هم ازم بگیره!
می بینم من اصلا به عشق کوه زنده ام حتی اگه همه ی عمر در راه رسیدن بهش درجا بزنم !
می بینم تحمل آرامشِ دریا هم برام سخته چه برسه به تالاب و مرداب که مقصد خیلی از رودخونه هاست !
من دارم درجا می زنم ولی ... خوش حالم!
*****
رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت
می روی اما بدان دریا ز من پایین تر است
۹۴/۱۲/۱۵
زندگی در بردگی شرمندگی است / معنی آزاد بودن ، زندگی است .
( البته شخصا پرنده هااا مخصوصا عقاب رو ترجیح میدم :D شعر عقاب از ناتل خانلری رو خوندید ؟ :D )
***
و باز هم نظرات بی ربط من ! :)