خدا در ♡ ماست
یک روز قبل از آموزش نشانه ی "خ" به بچه ها شکلات دادم و ازشون خواستم یه جای خوب پنهانش کنند و به هیچ کس نشونش ندن ، حتی به پدر و مادرشون ! و بعد ببرن جایی بخورنش که هیچ کسِ هیچ کس نبیندشون ! هر کس تونست بخوره ، کاغذش رو فردا بیاره و اگه نتونست بخوره ، خود شکلات رو بیاره تا من بگم کجا بره بخوره !
شروع کردن به سین جیم کردن که چرا ؟ اگه مامان پرسید امروز چه کار کردین هم نگیم؟ و من: نه دیگه ! درباره ی شکلات هیچی نگین تا فردا !
حتی یکی پرسید : حتی خدا هم نبینه؟!!!! که من برای خراب نشدن برنامه ام ، گفتم خودت میدونی ، هیچ کس هیچ کس ! و خلق الساعه یه قانون صادر کردم که تا فردا کسی درباره ی این شکلات چیزی از من نپرسه !!!
زنگ آخر و بعد از تعطیلی مدرسه ، وقتی نماینده ی اولیا به خاطر کاری اومد تو کلاس ، یکی از دانش آموزا قبل از رفتن اومد پیشش و شنیدم که بهش می گفت: ما امروز یه چیزی رو نباید به هیچ کس بگیم ، به هیچ کس !
*********
دیروز اول وقت از بچه ها خواستم شکلاتها یا پوست اون رو بگذارن روی میز. به جز 3-4 نفر بقیه خورده بودن. اول از اونایی که خورده بودن ، پرسیدم کجا خوردن. که جوابهایی مثل تو اتاقم ، تو حموم ، دستشویی ، روشویی ، تو کمد ، زیر پتو و زیر میز و ... دادن !
یکی گفت رفته تو روشویی خورده و مسواک زده اومده بیرون !
یکی دو نفر تو همون کلاس وقتی من حواسم نبود خورده بودن !
گفتم ببینم اونایی که نخورده بودن چه جوابی دارن که گفتن هیچ جا رو پیدا نکردن و مامانشون میدیده ! تازه یکی شون مشکلش این بود که چون کیفش پیش مامانش بوده نمیتونسته کاغذ شکلاتش رو تو کیفش بگذاره !
بعد قصه ی معلمی رو گفتم که به بچه های کلاسش شکلات میده تا برن جایی بخورن که هیچ کس نبیندشون - و یکی از اونا شکلاتش رو نمی خوره و میگه خدا همه جا بود - (خب نمی شد اون قصه رو تعریف کنم که استادِ مرغ میده شاگرداش تا تو جایی که کسی نبیندشون سر ببُرن !)
بعد ازشون خواستم دست راستشون رو رو قلبشون بگذارن و ببینن قلبشون میگه :خدا ، اینجاست ، خدا ، اینجاست ....
بهشون گفتم هر وقت خسته شدن و احساس کردن تنهان دستشون رو بگذارن رو قلبشون و به خودشون بگن "خدا توی قلب ماست "!
بعد با کاغذ شکلاتشون پاپیون درست کردن و به دفتر کارشون چسبوندن و چون هنوز کلمه ی قلب رو بلد نیستن بنویسن زیر پاپیون نوشتن :
"خدا در ♥ ماست "
واای خدای من خیلی احساسی بود
بغضم گرفت
چه کار جالبی بود