پریشونه حالم ، فدای سرت ...
من اون خستگی تو راهو می خوام ...
بابا با دوستای هیئتیش رفت برا پیاده روی اربعین .امروز رفتیم و راهیش کردیم . وقتی گروهشون جلوی حسینیه شون جمع شده بودن و مداح خوش صداشون " تشنه ی آب فراتم ..." رو می خوند دلم می خواست بشینم و یه دل سیر گریه کنم !
خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی دلم میخواد یه روز شرایطش جور بشه و من هم این پیاده روی رو برم . یه جور آرزو و رؤیا شده برام ...
اصلا بعد از این هر فایلی برا دانلود بگذارم صلواتهاش به نیت به واقعیت پیوستن این رؤیاست .
این چند روز هم بیشترین چیزی که گوش و زمزمه می کنم همین مداحی میثم مطیعی برا پیاده روی اربعینِ که چند سال پیش خونده و من بیــــــــــــــــــــ نهایت دوسِش دارم .
کنار قدم های جابر سوی نینوا رهسپاریم/ ستون های این جاده را ما به شوق حرم می شماریم
پ ن : بعد از دو روز تازه خونه از مهمون تقریباً خالی شده و من به هیچ کارَم نرسیدم! سعی می کنم زودتر فایلهای این هفته رو تکمیل و آپلود کنم!
سپیدار جان به حق تمام خوبی ها ان شا الله به زودی نصیبت بشه.
عجب چیزیه این دنبال کردن وبلاگ. فوری میام سراغا