منَش فرموده ام ...
تو را چه غم که مرا در غمت نگیرد خواب...
تو پادشاه کجا یاد پاسبان آری؟!!...
فقط کمی بی ربط:
دو روزه ، نه دقیقا سه روزه ! (شاید هم ده ، بیست روز!) شدیداً ، شدیداً ، بی نهایت دلم امام رضا میخواد! یه چیزی باید بهشون بگم که از اینجا نمیشه ! باید زیر گنبد ، تو روضه ی منوره ، انتهای شیشه ی حائل ، تکیه داده به اون 20 -30 سانت ستون*، بعد از خوندن زیارت جامعه ی کبیره با چشم، گلو و قلبی که می سوزه! رو در رو با اون ضریح دوست داشتنی، با چشم هایی که دیگه تار می بینن... ! سلام بدم و بگم ...
□□□
با غریبان که غم روی تو دارند به دل ،
غم دگر مپسند ...
□□□
شاید کمی بی ربط:
یه برنامه ای از تلویزیون پخش میشه که همراه با نمایش صحن و سرای امام رئوف، صدای کسانی رو پخش می کنه که از راه دور و تلفنی با امام رضا علیه آلاف التحیة والثّناء حرف می زنن! اون آخرا ، صدای یه کوچولویی هست که میگه:
" سلام! ... میشه گوشی رو بدین امام رضا؟ ... السلام علیک ..."
میمیرم براش !!!
□□□
[...]
گفتم گره نگشوده ام زان طُرّه تا من بوده ام
[گفتا]
منش فرموده ام تا با تو طراری کند ...
------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دقیقاً اینجا