سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

دل آدمی بزرگتر از این زندگیست ، و این راز تنهایی اوست

سپید مشق

اینستاگرام »»» سپیدمشق 3pidmashgh
ایتا ٠۹۲۱۶۹۹۵۸۶۹

چون قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک ! من چو کبوتر؛ نه رهایم ، نه اسیر !
◆•◆•◆•◆
گویند رفیقانم کز عشق بپرهیزم
از عشق بپرهیزم ، پس با چه درآمیزم؟
◆•◆•◆•◆
گره خورده نگاهم
به در خانه که شاید
تو بیایی ز در و
گره گشایی ز دلم...

بایگانی

حافظانه های کلاس ما

پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۴۸ ب.ظ

صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت

قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند

********

آخرین نشانه ی کتاب فارسی اول ، نشانه ی «ظ» یا همون ظ دسته داره! 

بعد از تدریس این درس ، از بچه ها خواستم هر کی تو خونه شون دیوان حافظ داره بیاره!

 فرداش چند تا دیوان کوچیک و بزرگ روی میزها بود .کمی درباره ی حافظ براشون گفتم . خیلی هاشون حافظ رو با فال شب یلدا می شناختن! پس من هم براشون فال گرفتم ؛ برا تک تکشون!

 یکی یکی دیوان ها رو باز کردم و به ترتیب برا همه شون فال گرفتم! 

و با اجازه ی حافظ بزرگوار ، با توجه به شناختی که از هر دانش آموز داشتم ، به اسم فال و از زبون حافظ نصیحت و پند و اندرزهایی رو به خوردشون میدادم!!!! ؛)

به یکی که از اول سال تا آخر سال مادرش رو تا در کلاس رها نمی کرد ، حافظ خبر از ناراحتی کسی داد که خیلی دوسش داره و گفت که برای موفقیت راهی جز به دست آوردن دل اون شخص نداره!

به کسی که تو انجام تکالیفش تنبلی میکرد ، حافظ عزیز گفت که برای پیروزی بیشتر باید زرنگ باشه!

به دختر مغروری که خودش رو بالاتر از همه میدونست ، تجویز حافظ جان ، دوستی و یکی شدن با بقیه بود!

حافظ مهربون ما از خوبی ها و توانایی های دخترک نازنین و کمرویی  گفت که اعتماد به نفس پایینی داشت !

خلاصه اونروز حافظ نازنین ما ، از سعی و تلاش گفت و از توکل به خدا؛ از مهربونی گفت و از کمک به  مردم ؛ از خوبی های بچه ها گفت و رمز و راز موفقیتشون ! ... و حتی به یکی که غذا نمی خورد و خیلی ضعیف بود ، توصیه کرد برای اینکه بتونه با دوستاش بازی کنه و خسته نشه ، باید بدنش رو با غذاهای خوشمزه ، قوی کنه! (بعععععله! همچین شاعر همه فن حریف و ماهی داریم!)

*********

بعد از فال گرفتن ، صبا که خودش یه دیوان خوشگل همراه آورده بود گفت که تو دیوان حافظ گشته و چند تا از شعرهایی که «صبا» داشتن رو پیدا کرده و مصرع معروف «نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد » رو برامون خوند!

******

پریروز که کارنامه میدادیم صبا با مادرش اومده بود . مامانش گفت که از روزی که صبا دیوان حافظ رو به کلاس آورده ، خیلی به حافظ علاقمند شده(مثل مهشید که به همین شیوه عاشق شاهنامه شد!) و دوست داره شعرهاشو حفظ کنه! (کاری که یه روزی من هم دوست داشتم انجامش بدم ولی نشد!). 

صبا دوبیت از همون شعر معروف«نفس باد صبا ...» رو خوند و مادرش گفت که شروع کرده به حفظ شعرهایی که توی اونا کلمه ی «صبا» اومده! :) 

حافظ حدود ۹۷ بار از کلمه ی «صبا» تو شعرهاش استفاده کرده ؛ و حفظ کردن اونا میتونه گنجینه ی اشعار به خاطر سپرده ی صبا رو خیلی پربار کنه!


 

۹۴/۰۳/۲۸
سپیدار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی