گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
هفت آسمان را بردرم، وز هفت دریا بگذرم
چوندلبرانه بنگری در جان سرگردان من
*****
اینم خواسته ی زیادیه؟
_________________________________________________________________________________
پ ن: چند وقته این بیت حضرت مولانا ورد زبونم شده و حتی وقتی دارم کتاب می خونم تو سرم می چرخه و می چرخه و مترصده تا مکث کنم تا بیاد جلوی چشمام!!! فکر کنم مغزم داره با شعرهایی که به گوشه و کنارش چسبیده به قلبم تقلب میرسونه! حرف زدن یادش میده !نمیدونم شاید ...
بعدا نوشت: توجه کردین پاری وقتا بعضی کارهای به ظاهر سخت و غیر ممکن و موقعیت های غیر قابل تحمل ، به واسطه وجود پارامتری خاص ، شدیدا راحت و قابل تحمل که هیچ ، دوست داشتنی هم میشن؟!!!!! شاید مهم ترین کار ما آدما پیدا کردن و دل بستن به همین «اکسیر» باشه!!!
بعضی وقتها که صدای خرد شدن استخونهام رو زیر بار تحمل شرایط و موقعیتی خاص میشنوم ، ناخودآگاه دنبال اون اکسیر ، اون «نگاه دلبرانه» می گردم ؛ ولی افسوس که هنوز مطمئن نیستم دیده باشمش!!!!!! و اینطوریاست که تنها خواسته ، آرزو و دعام میشه: خودت رو بهم نشون بده ! خواهش می کنم ...