ما و نمایشگاه کتاب
پنجشنبه 17اردیبشت بود و طبق برنامه ی قبلی رفتیم نمایشگاه کتاب و برای صرفه جویی تو وقت و پشیمون نشدن همراهِ عزیز از همراهی!! طبق لیست به راهروها و غرفه هاش سر زدیم وبیشتر کتابهای لیست هم تهیه شد(همین جا باید تشکر کنم از عزیزانی که با پیشنهاداتشون به منِ "لیست گم کرده ی حیران" کمک کردن در تهیه ی لیست جدید. ) طبق معمول چندتا کتاب هم پیش بینی نشده و ناگهانی خودشون رو به سبد خرید ما تحمیل کردن . بعضی از کتابها هم نبود و بعضی هارو هم می گفتن چند ساعت دیگه میاد(که نیومد) از اونجایی که به موقع رفته و به موقع تربرگشته بودیم دچار سختی و بدبختی مترو نشدیم و خوشحال و شاد و خندان اومدم خونه تا گزارش خرید بدیم خدمت دوستان که دیدیم... بععععله !بلاگفاحالش خوش نیست و اصلا ما رو به جا نمیاره ! کاریش نمیشد کرد ، پس سعی کردیم زندگی رو به روال معمول ادامه بدیم .
چهارشنبه 23 اردیبهشت هم رسم و رسوم نمایشگاه کتاب رو به جا آورده و برای تهیه کتابهای جامونده و فراموش شده ، هم چنین خریدن کتاب برا بچه های کلاس ، دوباره گذرمون به نمایشگاه کتاب افتاد و باز دست پر ولی اینار با سختی و بدبختی برگشتیم خونه! (بعد از تعطیلی مدرسه رفته و تو شلوغی عصر مترو برگشته بودیم! و "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل"!!!)
جاتون خالی! برای بچه های کلاس قصه هایی از کلیله و دمنه تهیه کردیم و برای خودمون 40 جلد کتاب تو ژانرها و موضوعات مختلف!
یه چیز هم میگم ان شاءالله دلخور نشین!
با توجه به قیمت یه جفت جوراب فوق معمولی که چند روز پیش خریده بودم 5 هزار تومان وجه رایج مملکت! - و الان دیگه اثری ازش نیست!- به نظرم "کتاب" اونقدرها هم که سر و صدا می کنن ، گرون نیست! تازه اگه تعداد نفراتی که کتابهامو می خونن رو هم لحاظ کنم ، کتاب اصـــــــــلاً به نظرم گرون نمیاد!
خلاصه اینکه برای "بیشتر مردم"(نه همه) گرونی کتاب ، بهونه ست برای شونه خالی کردن از بار کوتاهی خودشون ! و گرنه همین افراد ماهانه چند برابر این پول رو اگه نگم صرف قلیون و ... {که اهمیت این سه نقطه از کلمه ی قبلش خیــــــــــــــــــــــــــــلی بیشتره!} لااقل صرف فلافل و همبرگر و شارژ گوشی های تقریباً گرون قیمتشون می کنن! میگی نه؟! از خودشون بپرس!
*****************
پنجشنبه شب(24 اردیبهشت) هم شال و کلاه سفر کردیم به سمت اصفهان !که گزارشش رو تو پست بعدی می نویسم!