آوخ چه آونگی
چند شب پیش شبکه یک ، آخر شب یه برنامه داشت به اسم " ایرانگرد" ! تعریفش رو چندبار شنیده بودم و به طور اتفاقی بالاخره موفق به دیدنش شدم!
دیشب هم درباره ی زندگی چند ایل و طایفه ی بختیاری بود . از طبیعت بی نظیر این مستند که بگذریم ، زندگی شون به نظرم ( مخصوصا برای خانومهای بختیاری) خیــــــــــــــــــــــــــلی سخت بود ! با اینحال زندگیشون واقعا زندگی بود ، زندگی به ما هُوَ زندگی !
من که فقط برای یه مدت کوتاه ( اونم شاید!!!! ) بتونم از پسش بر بیام !
اما سفر ایرانگرد ، چند شب پیش به تالش بود تو استان گیلان . جاده ی بی نظیر و رؤیایی اسالم -خلخال ، ییلاق های چشم نواز و روح نوازش ، مسیر ایل رو و از همه دل انگیزتر ، روستای بکر و دست نخورده ی " ناو"!
وقتی طبیعت دلسِتان ، تنور داغ و نون تازه ، کاهگل کردن خونه ها، اتاقها و پنجره ها و تزئینات خونه ها ،زنها و مردها و بچه ها ، آرامش و سادگی شون و خلاصه هر قاب تصویری که نشون میداد ، دلم می رفت و دیگه برنمی گشت! ...
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود ، عزم وطن نمی کند!
و تو دلم برای نمیدونم چندمین بار ، یه حسرت تکراری، یه آرزوی محال، یه خیال خام جوونه میزد... "کاش میشد یه بار دیگه دنیا بیام ، اونم تو همچین روستایی! " (با علم به اینکه میدونم خیلی از امکاناتی که الان دارم رو حتماً نخواهم داشت! ... هر چند احتمالاً اونوقت قدر آرامش اونجا رو نمیدونستم و حسرت زندگی تو شهر رو می خوردم! همینطور که جوونا و بچه های اونجا نمیدونن و میخورن!) و به قول فاضل نظری:
دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری! آوخ چه آونگی
چندین و چندبار، جاده ی اسالم به خلخال رو دیدم و چند شبی رو تو کلبه های ییلاقیش گذروندم. تجربه ای سخت دلنشین! این جاده و ییلاقهای اطرافش اگه نگم محبوب ترین ، خیال انگیزترین و دوست داشتنی ترین جائیه که می شناسم ، مطمئناً یکی از اوناست! یک بار تو همین وبلاگ نوشتم که : این جاده ، هر سنگی رو شاعر می کنه!
اگه این جاده رو ندیدین ... یه جستجو تو نت کنین تا قشنگ هوایی بشین! و بعد اگه گذرتون بهش افتاد ، حتماً طلوع خورشید صبحش رو به تماشا بنشینین! و سلام ما رو هم مثل اون طوطیِ معروف ، بهش برسونید
بی ربط:
دوستان گویند سعدی! خیمه بر گلزار زن
من گُلی را دوست میدارم که در گلزار نیست...