ای دریغ و حسرت همیشگی...
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
تو خونه تکونی پیداش کردم ...
پیداش کردم با کلی "کاردستی" دوران دانشجویی ، به همراه یه گونی دریغ و حسرت و ... چرا؟!!!!
خونه تکونیِ دیگه! همه چی رو تازه میکنه !
گل و مرغ
چقدر دوسِش داشتم. و چه حسّ خوبی بود دیدنش بعد از خشک شدن روغن جلای روش!
تو نقاشی ایرانی برخلاف نقاشی های دیگه ، مثلا رنگ و روغن ، سایه روشن و نور و تاریکی نداریم . همه ی سایه روشن ها رو با نقطه نقطه که بهش میگن " پرداخت" در میارن ؛ و من عااااااشق این پرداخت!
تذهیب
بر خلاف بقیه ی رشته های هنری که کار می کردیم و از مرحله ی کپی کاری و مونتاژ جلوتر نرفتیم ؛ صفر تا صد این شمسه ، کار خودم بود . قشنگی کار هم اینجا بود که خودم هم نمی دونستم آخرش چی میشه ! وقتی کار تموم شد ، داشتم بال در می آوردم هر چند بزرگترین ایرادش رنگ زرشکی میانیشه که بقیه ی رنگها رو از جلوه انداخته ! به هر حال ،خودم قسمتهای بعد از زرشکی رو دوست تر میدارم
نگارگری
" نگارگری"! اسمش هم دوست داشتنیِ! نگار گری به جای مینیاتور!
با هر نقطه ای که برای پرداخت کار رو برگه میذاشتم ، یه نقطه ی ناراحتی و تشویش ، از مغز و قلبم کَنده میشد ... یه یوگا و مدیتیشن واقعی!
ترکیب رنگ و ریزه کاری های این تصویر رو خیلی دوست دارم
نگارگری و گل و مرغ
آخرین کاری که انجام دادم و بعدش دیگه سراغ کاغذ رنگ شده با چای و گواش و آبرنگ نرفتم...
گل و مرغ های قسمت پایینِ کارِ پروژه ی دانشگاه. گل و مرغ هایی که استادم رو خوشحال کرد و ... شاکی! که چرا برا کارم ارزش قائل نیستم و کار به این پُرکاری رو بدون قاب آوردم برا ژوژمان! (همه ی کار رو که ترکیب نگارگری و گل و مرغ و تذهیب بود ، با دل و جون کار کرده بودم ولی... چه کنم که آخر کار ، دلم باهام راه نیومد اینقدر که یکی از پرنده های اصلی کار ، طرح مدادیش تو بالاترین نقطه ی تابلو همونطور بدون رنگ موند که موند ...
قسمت پایین ، سمت راست همون کار!
دلم میخواست اون مرغ گوشه ی سمت راست یا پرنده ی نشسته ی کمی بالاترش رو به عنوان نشان و امضا تو همه ی کارهای بعدی تکرار کنم که ... بعدی در کار نشد!
کیفیت نه چندان خوب این تصاویر هم به خاطر سلفونی ِ که بعدها روش کشیدم؛ به جای قاب!
پ ن: فکر نکنم دیگه حتی بتونم یکی از این کارها رو انجام بدم! اصلا باورم نمیشه کار من باشند ! چه حوصله ای داشتم !
این کارها به یادم آوردن دوست داشتنی رو که به گُل ننشسته ، به گِل نشست! و مهمتر اینکه :
هر چه بخواهیم نه آن می شود هر چه خدا خواست ، همان می شود
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
بی ربط:
قبل از اینکه درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنی ، با کفشهای او کمی راه برو ... شاید کفشی که او رو مجبور به لنگ لنگان راه رفتن کرده ، تو رو از پا بندازه!!!!