تو را من زهر شیرین خوانم. . .
بعضی شکست ها و ناکامی ها، اونقدر که به نظر می رسند تلخ نیستند و شاید . . . یه جور خاصی شیرین هم باشند!
وقتی به خاطر داشتن یا نگه داشتن کس یا چیز ارزشمندی تن به شکست بدی ، اون شکست دیگه خیلی تلخ نیست و هر وقت به اون کس یا چیز ارزشمند نگاه می کنی، یه احساس شیرینی قلبت رو پر می کنه. چون می بینی اونو مفت به دست نیاوردی ! براش هزینه دادی! به خاطرش از خیلی چیزها گذشتی ! و اون شکست میشه ، جزئی از سرمایه ات!( تقبل الله )
و تو همچنان راضی و شاکر به خاطر حفظ با ارزشترین داشته هات - هر چند در نظر مردم ، اون شکست بیشتر از داشته های تو به چشم بیاد!-
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
***
بسی گفتند:«دل از عشق برگیر!
که نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است اما نوشداروست !
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی می گدازد
از آن شادم که در هنگامه درد
غمی شیرین دلم را می نوازد
***
اگر مرگم به نا مردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی است
وگر عمرم به ناکامی سر آید
تو را دارم که مرگم زندگانی است.
قسمتی از شعر زهر شیرین فریدون مشیری
پ ن : برای "دوستم" که دیروز برای چندمین بار، ترجیح داد شکست بخوره!!!